اثری درخشان.
یکی از بزرگ ترین نویسنده های قرن.
هیجان انگیز و خوش ساخت.
آغاز ماه مه بود، و پس از هفته ها سرما و بارندگی، تابستانی زودرس از راه رسیده بود. باغ انگلیسی، با آن که هنوز برگ نو به تن داشت، هوای گرفته اش یادآور ماه اوت بود و در ضلع نزدیک شهر از درشکه و مردمی که به گشت و گذار آمده بودند، موج می زد. آشنباخ، که از راههای خلوت و خاموشی تا جایگاه دشتبان رفته بود، برای مدّتی در بحر باغچه جلو کافه، که چند درشکه و کالسکه کنارش نگهداشته بودند، و میهمانان محلّی اش رفت. از آنجا در آن آفتاب رو به افول از میان دشت راه بازگشت را در پیش گرفت.
این میل سفر بود. همین و بس؛ ولی به راستی همچون عارضه ی ناگهانی دست داده تا حد دگرگونی عاطفی و پریشانی حواس بالا گرفته بود. خیالش از هنگام کار هنوز نیاسوده، از اعجازها و عجایب هراس انگیز و متنوع جهان نمونه هایی در نظر می آورد: منظره ای را می دید، منطقه ای باتلاقی، منطقه ای استوایی زیر آسمانی پوشیده از ابر و مه، نمناک، انبوه و دهشت انگیز. دنیای وحشی کهنه با جزیره ها، باتلاق ها و دماغه های پر از گل و لای.
عجیب تر و مشکل تر از هر چیز، رابطه ی انسان هایی است که بیش از نگاه، شناختی از هم ندارند، انسان هایی که همه روز بسا هر ساعت بر سر راه می آیند، چشم هاشان به نظاره به هم می رسد، ولی در تنگنای اجبار عرف یا ویری احمقانه، بی رد و بدل کلام و سلامی، ظاهر بیگانه و بی اعتنا را حفظ می کنند. میان آن ها بی قراری و نوعی کنجکاوی ناآرام حاکم است، تب و تاب نیاز به ناخواه سرکوب شده هر دو به تبادل و شناخت، و همه ی این ها همراه با احترام و احتیاطی هیجان آلود. زیرا انسان، انسان را تا وقتی دوست دارد و محترم می شمرد که به قضاوتش قادر نیست و شوق هم حاصل شناختی است که ناقص باشد.
در این مطلب قصد داریم به تعدادی از کتاب های کلاسیک کوتاه بپردازیم که انتخاب هایی عالی برای ورود به جهان آثار کلاسیک به شمار می آیند.
میراث ادبی آلمان همانند پیشینه ی هنرهای زیبا و سینما در این کشور، وسعت شگفت انگیزی دارد
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید
همه ی ما شنیده ایم که "کتاب ها ما را به دنیای خود می برند." حالا این را هم اضافه کنیم که تجربه نشان داده کتاب ها گاهی ممکن است باعث شوند عاشق شویم
این کتاب خواننده خاص میطلبد.به قصد سرگرمی ، خواننده را مایوس میکند .اما اگر به حس و حال راوی داستان همراه شوید آرام آرام در شما نفوذ خواهد کرد و با حس آمیزی با فضای داستان ،لذت خواهید برد .
کاغذ مملکت صرف تولید چه کتاب هایی میشه
قرص خواب تضمینی
کسالت بار
خواب اور
یکی از شگفت انگیزترین کتاب هایی که خوندم! شخصیت اصلی در ابتدا قضاوت گر و منطقیه و دیدگاهها و عقاید سفت و سختی برای خودش داره مثلا وقتی پیرمردی که با جوانان هست رو قضاوت میکنه ، گاهی قضاوتش بیرحمانه به نظر میاد اما در پایان داستان ، میبینیم که خودش هم مثل پیرمرد وانمود به جوانی میکنه و تقریبا از حقههای مشابهی استفاده میکنه ! این ویژگی عشق هست که توانایی تصمیم گیری و خودت کنترلی عاشق رو میگیره. درضمن بخش هایی که با یونان در ارتباط بودن از زیباییهای بی نظیر کتاب هستن فضا سازی بسیار عالی هم برای کتاب در نظر گرفته شده و ارزش بالایی برای خوندن داره
متن کتاب بسیار کسل کننده بود احتمالا با توجه به داستان، سانسور زیادی اعمال شده
فیلم ویسکونتی از این کتاب رو ببینید
هر دو ترجمه ارزشمنده اما ترجمهی محمود حدادی نثری زربفت داره و به لحاظ زمانی نزدیکتر به حال ترجمه شده. از شاهکارهای خواندنی...
نثر زربفت یعنی چی!؟
یعنی فاخر و وزین
ترجمه حدادی خیلی سخت خوان هست. ولی ارزش خوندن داره
انسان انسان را تا وقتی دوست دارد و محترم میشمرد که به قضاوتش قادر نیست؛ و شوق هم حاصل شناختی است که ناقص باشد. -از متن کتاب-
سراسر کتاب پر شده از توصیفات شهودیِ و کاملاٌ بی پروایی که از خصیصههای بارز مکتب ناتورالیستی به شمار میآد . توجه بیش اندازه به جزئیات و ذکر حوادث بسیار جزئی ، به قدری در این اثر به کار رفته که گاها" از صبر و حوصلهی خواننده خارج میشه
مرگ در ونیز شرح زندگی نویسنده سالخورده ای ست که عاشق پسربچه ای لهستانی میشود و تا جائی پیش میرود که اعتبار و منطق روزمرهی زندگی اش به چالش کشیده میشود قسمت هایی از داستان که با حضور خدایان یونانی و حال و هوای افلاطونی در هم آمیخته از جملهی زیباترین و خواندنیترین بخشهای این کتاب به شمار میره
باتوجه به موضعیتی که داره, بنظر از خیل تازیانههای سانسور در امان نمانده...
کدام نشر بهتر هست؟
ترجمه حدادی به روزتر هست