وقتی از نویسندگان پرسیده می شود که ایده ی خلق رمانشان را از کجا به دست آورده اند، برخی ممکن است بگویند صحبت یکی از شخصیت ها و یا جمله ای مشخص در مورد داستان در ابتدا به ذهنشان رسیده است؛ عده ای دیگر از نویسندگان نیز ممکن است ورود به یک مکان یا شهری خاص را اصلی ترین منبع الهام خود در نظر بگیرند. شهرها در بسیاری از اوقات، چشم اندازهایی دوگانه برای نویسندگان هستند: مکانی عمومی در جهان فیزیکی با تمام ساختمان ها و تاریخ مختص به خود، و همچنین بستری انتزاعی تر برای روییدن خاطرات و تخیلات هر شخص. همین زندگی دوگانه در شهرها است که نیروی محرکه ی لازم برای خلق داستان را برای نویسندگان به وجود می آورد. فهرست پیش رو که از ترکیب لیست های Guardian، ElectricLiterature و DestinationReads به وجود آمده، برخی از برترین رمان هایی را در خود جای داده که شهرها در آن ها، نقشی ویژه را ایفا می کنند.
در داستان «ناتور دشت»، پسری شانزده ساله به نام «هولدن کالفیلد» به شکل پیوسته با آدم ها و موقعیت هایی روبهرو می شود که به نظرش، «تقلبی» هستند.
در طول داستان «بینوایان»، جایگاه «عدالت» و «بیعدالتی» تغییر می یابد، و این بر عهدهی خود کاراکترها و مخاطبین است تا در این مورد تصمیمگیری کنند.