کتاب ادیپ در جاده

Oedipus On the Road
کد کتاب : 1989
مترجم :
نجما طباطبایی
شابک : 978-600-6605-61-6
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 352
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1990
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

از کتاب های پرفروش در اروپا و آمریکا

معرفی کتاب ادیپ در جاده اثر هانری بوشو

کتاب ادیپ در جاده، رمانی نوشته ی هانری بوشو است که اولین بار در سال 1990 به انتشار رسید. این کتاب، بازپرداختی منحصر به فرد از سفری است که ادیپ را از «تبای» به «کلونوس»، و همینطور از جهانی از تبعید به سوی جهانی اسطوره ای می برد. داستان این رمان، فصلی است که سوفوکل به رشته ی تحریر درنیاورد و ماجرای آخرین رویارویی ادیپ، پادشاه سقوط کرده و کور شده، با سرنوشت را روایت می کند. ادیپ در بیرون دیوارهای قصر سابقش، با چشمان و روحی زخمی، ایستاده و دخترش، آنتیگونه، و راهزنی اغواگر به نام کلیتوس با او همراه می شوند. به نظر می رسد که وفاداری کلیتوس بیشتر به خاطر مقاصدش نسبت به آنتیگونه باشد تا همراهی و اتحاد با ادیپ. کتاب ادیپ در جاده، اثری است که یکی از بزرگترین اسطوره های دنیای کهن را در مسیری متفاوت و پر از فراز و نشیب های روحی و جسمانی قرار می دهد.

کتاب ادیپ در جاده

هانری بوشو
هانری بوشو، زاده ی 22 ژانویه ی 1913 و درگذشته ی 21 سپتامبر 2012، روانشناس، حقوقدان و نویسنده ای بلژیکی است. بوشو در سال 1936 وکیل دادگستری شد و در طول جنگ جهانی دوم در کنار نیروهای مقاومت بلژیک جنگید. او در سال های 1945 تا 1951 در صنعت نشر مشغول به کار بود و در سال 1946 به پاریس رفت. بوشو با چهره های برجسته ای چون آلبر کامو، آندره ژید، ژاک لاکان و ژاک دریدا دوست بود.
نکوداشت های کتاب ادیپ در جاده
A richly layered modern novel.
یک رمان مدرن چندوجهی و غنی.
Barnes & Noble

A crowning glory.
موفقیتی بزرگ.
Libre Belgique

A unique, stunningly beautiful story.
داستانی منحصر به فرد و به شکل خیره کننده ای زیبا.
Goodreads

قسمت هایی از کتاب ادیپ در جاده (لذت متن)
مانند همه جا این فقیران هستند که بهای دیوارهای تب را پرداخته و آن را ساخته اند و این ثروتمندانند که دیوارها از آن ها محافظت می کنند.

ادیپ می پرسد: «کدامتان، دیگری را بیشتر دوست داشت، کدامتان بهتر دوست داشت، تو یا او؟» کلیوس انتظار چنین پرسشی را نداشت. آنتیگون چهره ی عزیز و تحمل ناپذیر او را می بیند که درهم می رود. لبخند تلخ و توهین آمیز محو می شود، دیگر آنجا تنها یک مرد جوان ایستاده است، کودکی عاصی از اندوه، که آنتیگون دلش می خواهد او را در آغوش گیرد. باز با فریاد می گوید: «او بود که بیشتر دوست می داشت. بسیار بیشتر و بسیار بهتر.» و ادیپ می گوید: «پس ناراحت نباش، همیشه کسی خوشبخت تر است که بهتر دوست دارد.»

هولناک ترین چیز فریادها هستند، فریاد آن هایی که می ترسند، آن هایی که واژگون شده یا با خیزاب ها برده شده اند. با وجود این، فریادها نگه تان می دارند چرا که آن ها به این معنی اند که شما آنجایید، که شما هنوز مبارزه می کنید.