هرچند حمله مغول به نحو هولناکی ویرانگر بود، نتایج مثبتی هم داشت. ( ۲۹ ) اول آن که قلمرو هولاکو بر قلمرو امپراتوری ایران قبل از اسلام منطبق بود. پس از صدها سال ایران چیزی بیش از یک اصطلاح جغرافیایی شد؛ نهادی سیاسی که دیگر ارتباطی با خلافت نداشت. این امر بعدها مبنای کشور ایران با حاکمیت یک خاندان بومی ایرانی قرار گرفت. فرمانروایان ایلخانی در زمینه دین رفتاری مداراجویانه داشتند که نتیجه آن رونق گرفتن تفسیرهای دینی متنوع بود، به ویژه در تشیع که در آینده به دین رسمی صفویه تبدیل شد. ( ۳۰ ) با وجود گستردگی فقر در ایران پس از حمله مغول، فرهنگ ایران در دوره ایلخانان از نو شکوفا شد. ( ۳۱ ) به رغم سده ها حکومت بیگانه، نوعی نوزایی فرهنگی قدرتمند رخ داد که سرانجام در دوران صفویان تجلی یافت. عملیات نظامی فاتح دیگری از آسیای مرکزی به نام امیر تیمور یا تیمور لنگ ( فرمانروایی ۷۷۱-۸۰۷ ه.ق ) برای ایران همان قدر ویرانگر بود که حمله مغول ها. در زمان ورود تیمور در سال ۷۸۲ ه.ق، خاندان های محلی کوچک جایگزین قدرت مغول شده بودند و هر یک ارتش خود را داشتند. حاصل این امر ایرانی تکه پاره بود که توان مقابله منسجم با حملات تیمور را نداشت. سبعیت تیمور در ایران باورکردنی نبود؛ از جمله اقدامات رعب انگیز او برافراشتن کله منارهای مخوف از جمجمه های ۰۰۰‚۷۰ تن از سکنه اصفهان بود که جرئت کرده بودند در برابر او مقاومت کنند. ( ۳۲ ) شهرهای ایران در زمان ورود تیمور شاهد ظهور شبه نظامیانی بود که بسیاری از آن ها از میان فرقه های صوفیانه عارف مسلک برخاسته بودند. فرقه شیعه و متصوّف سربداران خراسان از جمله فرقه های شبه نظامی بود که جنگاورانی بسیار زبده داشت. قیام سربداران پس از تجزیه حکومت مغول از سال ۷۴۵ ه.ق تا تسلیم مقابل تیمور در اوایل دهه ۷۸۰ ه.ق ادامه داشت. هنگام ورود تیمور، جلایریان که از حکومت های بازمانده دوره مغول بودند هنوز در بخش هایی از غرب ایران و عراق قدرت را در دست داشتند، اما قدرتشان رو به افول بود.
با سلام صفحه 205 سطرهای اخر نصفش چاپ نشده
و این تکه محبوب من است از تاریخ بیهقی: آواز دادند که: «سنگ زنید». هیچ کس دست بسنگ نمیکرد و همه زار میگریستند، خاصه نشاپوریان. پس مشتی رند را زر دادند که سنگ زنند و مرد خود مرده بود، که جلادش رسن بگلو افکنده بود و خبه کرده. اینست حسنک و روزگارش و گفتارش.