کتاب خاطرات یک مترجم

Diaries
کد کتاب : 20917
شابک : 978-9644310959
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 430
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1992
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 9
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب خاطرات یک مترجم اثر محمد قاضی

محمد قاضی، مرد دوست داشتنی عرصه ی ترجمه ی ایران است که با بازگردانی های بی عیب و نقص خود، نقش زیادی را در آشنا کردن مخاطب ایرانی با چندین مجلد از بزرگ ترین آثار ادبی دنیا، ایفا نموده است. آثاری که کمتر کسی جرات رفتن به سمت آن ها و درگیر شدن با هیولای قدرتمند ادبیاتشان را داشته است. اما قاضی که قدرت ادبی خود در زمینه ی ترجمه را با بازگردانی اثری همچون دن کیشوت سروانتس و زوربای یونانی نیکوس کازانتزاکیس اثبات کرده، نام خود را برای همیشه بر لوح تاریخ ترجمه ی ایران حک کرده است.
اما کتاب خاطرات یک مترجم، نشان می دهد که قاضی به جز مهارت در زمینه ی نویسندگی و بازگردانی، فردی ماهر در زیستن و اداره ی حیات بود. این کتاب بیشتر از این که به وقایع حرفه ای و اتفاقات مربوط به عملکرد مترجمی او بپردازد، از روزمرگی های و زندگانی پرشور وی سخن به میان آورده است. محمد قاضی از جمله انسان هایی بود که قدر زندگی را می دانست و با تمام وجود زندگی می کرد. او به خود لقب زوربای ایرانی را داده بود که حقا لقبی برازنده است چون کمتر کسی پیدا می شود که پس از درگیری با یک بیماری سخت مثل سرطان حنجره و از دست دادن صدا به مدتی قریب به بیست سال، همچنان از تک و تا نیفتد و شور زندگی در او ادامه دار باشد. وی حتی در این دوره از زندگی هم دست از کار نکشید و به همین دلیل بسیاری از این شخصیت بزرگ ادبی با لفظ حنجره ی ترجمه یاد می کنند. کتاب خاطرات یک مترجم مجموعه اتفاقات شیرین و جالب توجهی را تا سال پنجاه و هفت دربرگرفته که خواندن آن، مخاطب را با سرشت تسلیم ناپذیر و مثال زدنی محمد قاضی آشنا می سازد.

کتاب خاطرات یک مترجم

محمد قاضی
محمد قاضی فرزند میرزاعبدالخالق قاضی در ۱۲ مرداد ۱۲۹۲ در شهر مهاباد در استان آذربایجان غربی ایران به دنیا آمد. از ابتدای دههٔ ۱۳۲۰ با ترجمهٔ اثری کوچک از ویکتور هوگو به نام «کلود ولگرد»، نخستین قدم را در راه ترجمه برداشت و پس از آن ۱۰ سال ترجمه را کنار گذاشت. در سال ۱۳۲۹ پس از صرف یک سال و نیم وقت برای ترجمهٔ جزیره پنگوئن ها اثر آناتول فرانس، به زحمت توانست ناشری برای این کتاب پیدا کند، اما سه سال بعد که این اثر انتشار یافت، به دلیل شیوایی و روانی و موضوع متفاوت کتاب، آناتول فرانس از ردیف نویس...
قسمت هایی از کتاب خاطرات یک مترجم (لذت متن)
کم کم از زبان پرستاران دریافتم که این خاصه خرجی های معمول در حق بیمار من هزینه های سنگین تری نیز به دنبال خواهد داشت. این بود که روزی به مدیر بیمارستان مراجعه کردم و با همان زبان نارسای خود به او حالی کردم که من آدم فقیری هستم و آن دکتر ایرانی که توصیه مرا به پروفسور سر راسل براک کرده در سفارش نامه خود قید کرده است که استطاعت پرداخت هزینه های سنگین را ندارم. با تعجب گفت: «ولی به حسب توصیه همان دکتر ایرانی شما را آدم ثروتمندی می شناسیم زیرا او در نامه خود نوشته است که شما نویسنده هستید، و این خود می رساند که بسیار ثروتمندید.» بی اختیار خنده ام گرفت و گفتم: «از قضا اگر نوشته باشد - نویسنده است - این به آن معنی است که شخص مورد سفارش آدم فقیری است. شاید در کشور شما یا در کشورهای متمدن اروپایی نویسندگی مترادف با ثروت سرشار باشد، چون از کتاب یک نویسنده هر بار میلیون ها نسخه به چاپ می رسد و قهرا پول خوبی هم نصیب نویسنده آن خواهد شد، ولی در کشور ما نویسنده یا مترجم، و به طور کلی اهل قلم، یعنی آدم های فقیر و بی چیز که قلم صد تا یک غاز می زنند و همیشه هم هشت شان در گروی نه است.