یونا و کاترین عادت دارند که در زمان سفر کنند ، اما وقتی میفهمند که باید دختر آلبرت انیشتین را به تاریخ برگردانند ، فکر می کنند این یک شوخی است - آنها فقط درباره پسرانش شنیده اند. اما معلوم می شود که آلبرت انیشتین واقعا یک دختر به نام لیزرل داشت که در مورد تولد و ناپدید شدن آن در سال 1902، ابهام زیادی وجود داشت. همه فکرم میکردند که لیزرل بر اثر تب مخملک مرده است. اما وقتی یونا و کاترین به اوایل دهه 1900 بازگشتند تا تاریخ را درست کنند ، به نظر می رسد که یکی از والدین لیزرل کاملا درباره سفر در زمان و کارهایی که یونا و کاترین انجام می دهند، می داد .البته او پدر لیزرل نیست ، بلکه مادرش میلوا است. و میلوا قصد ندارد اجازه دهد دخترش ناپدید شود.
کتاب گمشدگان-کتاب پنجم