هنگام شب ارتش تاج غوغا به پا کرد. از شلیک به افسرانش گیج شده بود، ماشین های مسلح و کامیون های نظامی شون رو به پارک کورک فرستادن، جایی که دوبلین داشت در مسابقه فوتبال تیپراری بازی می کرد. وقتی بلیت فروش ها ماشین های مسلح و تعداد کامیون ها را دیدن، به پارک فرار کردن. پاسبان ها اونا رو دنبال کردن. می گفتن خیال کردن بلیت فروش ها از مبارزین جمهوریخواه ایرلند بودن. پاسبان ها و پلیس ها توی پارک به جماعت تماشاچی شلیک کردن. مردم زیر پا لگدمال شدن. ۱۳ نفر مردن. من تمام شب رو با کمک به زخمی ها سر کردم، از نقش خودم توی این ضرب و شتم عذاب وجدان داشتم، عصبانی بودم که کار به اینجا کشیده بود و دلم برای تمام شدن همه این ها ضعف می رفت.
اگه میخواین یه کتاب عاشقانه بخونین پیشنهاد بدی نیست.