بدیع الجمال گفت: چون چنین است بنشین و آسوده باش که با یکدیگر پیمان ببندیم که هیچیک به دیگری جفا نورزیم و خیانت نکنیم و هر کس که رفیق خود را خیانت کند، خدای تعالی انتقام ازو بکشد. سیف الملوک بنشست و با بدیع الجمال سوگند یاد کردند، که هیچیک، دیگری به جای محبوب خود نگزیند، چه از انسیان باشد چه از جنیان، پس از آن غایت فرح بگریستند و شوق و وجد به سیف الملوک چیره گشته، این دو بیتی بخواند: از حسن تو در خانه بهاری دارم از روی تو در دیده نگاری دارم با تو بنشاط روزگاری دارم شکر ایزد را که چون تو یاری دارم
|
اقلیدی در مصاحبه ای به پیشینه هزار و یک شب اشاره کرده و گفته است: کتابی با نام هزار و یک شب در روزگار قدیم وجود نداشته. داستان های این کتاب مانند توده برفی است که مدام غلت خورده و پایین آمده و به صورت یک کوه متجلی شده است. اصل این داستان چنانچه در کتاب های کهن آمده، کتابی کوچک بوده و نسخه اصلی آن به هند تعلق دارد. این کتاب نیز مانند «چهل طوطی» است که یکی قصه می گوید تا وقوع واقعه ای خطرناک را به تعویق بیندازد اما اصولا سایه فرهنگ عربی بر این کتاب سنگینی می کند.