کتاب گذرنامه

The Passport
کد کتاب : 227
مترجم :
شابک : 978-964-191-137-1
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 120
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1986
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

نویسنده ی کتاب برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات سال 2009

معرفی کتاب گذرنامه اثر هرتا مولر

رمان گذرنامه، رمانی زیبا و به یادماندنی درباره ی روستایی آلمانی نشین در رومانی است که میان خفقان حکومت دیکتاتوری نیکولای چائوشسکو و آرمان های وسوسه انگیز دنیای غرب گیر افتاده است. مشکلاتی که آسیابان روستا، ویندیش، در جریان گرفتن مجوز برای مهاجرت به آلمان غربی دارد، با ماجراهایی از گذشته در هم آمیخته و داستان کتاب را به پیش می برند. هرتا مولر، با توجهی شاعرانه، رویاها، خرافات، تنازعات و سرکوب های ناحیه ای فراموش شده در دشت دانوبه را توصیف کرده و با نثری موجز و شعرگونه، بی کسی و انزوای مردمی در حصر را به تصویر کشیده است. عنوان اصلی رمان گذرنامه، ضرب المثلی رومانیایی است به این معنی: «انسان چیزی جز یک قرقاول در این دنیا نیست». این ضرب المثل به خوبی نشان دهنده ی چندرنگ بودن انسان و استفاده ی او از ماسک های مختلف در موقعیت های مختلف است. روستای ویندیش به تصویری قرون وسطایی از فقر، ناامیدی، خرافات و خشونت های گاه و بی گاه می ماند.

کتاب گذرنامه

هرتا مولر
هرتا مولر، زاده ی ۱۷ اوت ۱۹۵۳، نویسنده، شاعر و مقاله نویس رومانیایی تبار آلمانی است که سال ۲۰۰۹ برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات شد.مولر سال ۱۹۵۳ در یک روستای آلمانی زبان در غرب رومانی به دنیا آمد و خانواده اش جزو اقلیت آلمانی کشور رومانی بود. مادرش پس از جنگ جهانی دوم توسط نیروهای نظامی شوروی به اردوگاه کار اجباری اعزام شد.پدربزرگش زمانی کشاورز و تاجر ثروتمندی بود که دارایی اش به دست حکومت کمونیستی رومانی ضبظ شد. پدرش نیز زمان جنگ جهانی دوم از اعضای گروه اس اس وافن بود و در دوره ی حکومت کمونیست ه...
نکوداشت های کتاب گذرنامه
A swift, stinging narrative.
حکایتی نفس گیر و گزنده.
Philadelphia Inquirer Philadelphia Inquirer

With the concentration of poetry and the frankness of prose.
با تمرکزی برگرفته از شعر و صراحت نثر.
Jury of the Nobel Prize for Literature

Appropriately opening the eyes of non-German readers to new worlds.
بازکننده ی چشمان غیرآلمانی ها به روی دنیاهایی نو.
Times Times

قسمت هایی از کتاب گذرنامه (لذت متن)
دور و بر بنای یادبود جنگ رز روییده است. انبوهی از رز. بوته های رز آن قدر بلند شده اند که چمن ها را خفه کرده اند. غنچه های سفیدشان مثل کاغذ لوله شده اند. برگ هاشان خش خش می کند. خورشید طلوع می کند. به زودی روز خواهد شد.

ویندیش هر روز صبح همان طور که توی راه آسیاب، دوچرخه اش را پا می زند، روزها را می شمرد. روبروی بنای یادبود جنگ، سال ها را می شمرد. وقتی به اولین درخت پشت آن می رسد جایی که همیشه توی همان چاله هر روز می افتد، روزها را می شمرد. و شب وقتی ویندیش در آسیاب را قفل می کند، سال ها و روزها را دوباره می شمرد.

ویندیش هر روز صبح همان طور که توی راه آسیاب، دوچرخه اش را پا می زند، روزها را می شمرد. روبروی بنای یادبود جنگ، سال ها را می شمرد. وقتی به اولین درخت پشت آن می رسد جایی که همیشه توی همان چاله هر روز می افتد، روزها را می شمرد. و شب وقتی ویندیش در آسیاب را قفل می کند، سال ها و روزها را دوباره می شمرد.

و زمان برای کسانی که می خواهند بمانند ساکن مانده است. و ویندیش می بیند که نگهبان شب، جایی فراتر از انتها ایستاده است.