تریلری پرتعلیق با یک قهرمان زن شجاع و زیرک.
داستانی جذاب با یک کاراکتر زن قدرتمند.
موفقیتی حتمی.
چشم های «ایمی» یک دفعه باز شد. می توانست از روشی استفاده کند که برای شخصیت های داستانش درست کرده بود. توی داستان، شخصیتی که ساخته بود، اول یک گوش و بعد گوش دیگرش را می خاراند، به عنوان نشانه ای برای این که بگوید کلمه ی بعدی اش، سرنخ مخفیانه است.
«ایمی» که حالا کاملا بیدار و هوشیار بود، از نقشه اش هیجان زده شده بود. البته هنوز باید می فهمید که چه سرنخ هایی باید انتخاب کند. سرنخ ها باید زیرکانه انتخاب می شدند تا «هیو» و «اسموکی» ازشان سر در نیاورند.
باید از فردا شروع می کرد و هرچند دقیقه یک بار گوش هایش را می خاراند، حتی وقت هایی که «اسموکی» فیلم نمی گرفت، تا مردها به این کارش عادت کنند و متوجه نشوند که نشانه است.
آیا کودک شما هر روز مطالعه می کند، نه به خاطر این که مجبور است، بلکه چون خودش دوست دارد؟
کتابی کاملا متفاوت هستش. در کنار ترسی که بهتون وارد میکنه باعث میشه در کارهای شخصیتها تفکر کنید و حتی نشون میده که یه نوجوان هم میتونه مسئولیت پذیر باشه. داستان جوری هستش که مجبورتون میکنه که ادامه اش بدین محیط داستان و شخصیت هارو میتونید به خوبی تصور کنید و درکل داشتان باحالی هستش😀