آگوتا کریستوف متولد 1935 در مجارستان بعد از چاپ چهار رمان «دفتر بزرگ» «مدرک» «دروغ سوم» و «دیروز» بین سال های 1985 تا 1999 که او را به یک نویسنده ی جهانی تبدیل کردند.
«بی سواد» را در سال 2004 و «فرقی نمی کند» را در سال 2005 منتشر کرد و این دو کتاب آخرین آثار او بودند. «بی سواد» نوعی حدیث نفس نویسنده است و یکی از معروف ترین آثار اوست. داستان های مجموعه ی «فرقی نمی کند» به گفته ی خود آگوتا کریستوف اولین تلاش های او برای نوشتن به زبان فرانسه بود. داستان های این مجموعه علاوه بر شاعرانگی چیز دیگری هم در خود دارند: رنج بودن. این رنج را می شود در همه ی آثار کریستوف دید اما او دنیای تلخ و سیاه آثارش را همیشه با طنزی ظریف همراه می کند تا پذیرفتنی و حتی بسیار خواندنی شوند چون اعتقاد دارد «زندگی تلخ و ظالمانه است. سیاه تر از قصه های من.»
بخشی از کتاب:پدربزرگم از جیب بزرگ پالتویش روزنامه ای بیرون میآورد و به همسایهها میگوید:ببینید! گوش کنید!و به من: بخوان.و من میخوانم.راحت، بی غلط،با همان سرعتی که از من انتظار میرود.گذشته از این غرور پدربزرگانه،بیماری خواندن من بیشتر برایم ملامت و تحقیر به ارمغان میآورد:((دخترک هیچ کاری نمیکند.همیشه خدا چیز میخواند.))((هیچ کار دیگری بلد نیست.)) ((این بی خاصیتترین کار ممکن است.))((از سر تنبلی اش است.)) و مخصوصا این که: ((دخترک چیز میخواند به جای...))به جای چه؟(( این همه کار مفیدتر هست،نیست؟))
یکی از مواردی که کتابهای کریستف را جذاب میکند ساده نویسی او هست. این کتاب در برگیرنده آخرین نوشتههای نویسنده هست.قسمت بی سواد حدود 45 صفحه هست و در واقع زندگینامه و خاطرات نویسنده هست.نویسنده در این بخش خاطراتی از کودکی و نوجوانی اش و علاقه اش به نویسندگی صحبت میکنه.فرقی نمیکند مجموعه داستان هایی سورئال هستند که سختیهای زندگی را با طنزی ظریف بیان میکند. ترجمه روان اصغر نوری این مجموعه را خواندنیتر میکنه.