می توان گفت کوبو آبه ی همیشگی.
صدای اگوچی: (نالان و نفس نفس زنان) بذارین برم... آخ... درد داره... بذارین برم. رئیس آتش نشانی: همه زدنش؟ فقط یه ضربه کافیه ها، اما همه باید شریک باشن. صدای اگوچی: (ضعیف و نالان) بذارین برم، ممکنه؟ معذرت می خوام. بذارین برم... خیلی درد داره. رئیس آتش نشانی؛ همه ما توی این ماجرا با هم هستیم. هیچ کس حق نداره شونه خالی کنه. و...
در اوایل قرن بیستم و در اغلب کشورهای اروپایی، تمایزی میان نمایش های ساده و خیابانی با آثار جدی تر به وجود آمد.
ادبیات این سرزمین بسیار وسیع، نمایانگر وجوه مختلفی از زندگی مردم ژاپن، ابزاری برای قدردانی از سنت ها و همدلی آن ها با طبیعت است
رمان جذاب و عجیب کوبو آبه، کتاب «زن در ریگ روان»، که داستان مردی است که در گودالی شنی زندانی شده، تمثیلی از نفرین است یا رستگاری؟