خوش ساخت و بسیار خنده دار.
عنوان سوم در این مجموعه بدون تردید پرطرفدار خواهد بود.
کودکانی که ماجراجویی های خنده دار را دوست دارند، این کتاب را قورت خواهند داد!
شاهزاده و اسبش وارد چراگاه بزها شدند. شاهزاده سیاه پوش از روی زین پایین پرید. شاهزاده سیاه پوش مشت هایش را به حالت مبارزه گرفت. ولی یکدفعه، نیش شاهزاده سیاه پوش باز شد. خرگوش؟!
بزچران با عجله به چراگاه بزها برگشت. می خواست مهارت های رزمی شاهزاده سیاه پوش را یواشکی ببیند و یاد بگیرد. برای اینکه انتقام گیرنده ی بزها بشود، باید بیشتر تمرین می کرد.
ولی وقتی رسید، شاهزاده سیاه پوش با هیولاها نمی جنگید. شاهزاده سیاه پوش داشت یکی از خرگوش ها را می بوسید. این درست نبود. شاهزاده سیاه پوش همیشه با هیولاهایی که بزهایش را به خطر می انداختند، می جنگید. هیچ وقت هیولاها را ناز نمی کرد. هیچ وقت بوسشان نمی کرد.