کتاب سیرک میراندا

Circus Mirandus
کد کتاب : 897
مترجم :
شابک : 978-600-8111-74-0
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 250
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : جلد نرم
سری چاپ : 12
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

جزو لیست پرفروش ترین های نیویورک تایمز

معرفی کتاب سیرک میراندا اثر کیسی بیزلی

کتاب سیرک میراندا، رمانی نوشته ی کیسی بیزلی است که اولین بار در سال 2015 به انتشار رسید. آیا شما هم مثل میکا تاتل، شخصیت اصلی این رمان، به جادو اعتقاد دارید؟ اگرچه عمه ی کج خُلق او، عمه گرترودیس، از این موضوع اصلاً خوشش نمی آید، میکا به داستان هایی که پدربزرگ در حال مرگش، اِفرایم، درباره ی سیرک جادوییِ میراندا تعریف می کند، باور دارد: ببری نامرئی که محافظ دروازه های سیرک است، زنی زیبا که پرواز می کند و جادوگری بسیار قدرتمند به نام لایت بِندِر که می تواند نور را خم کند. پدربزرگ افرایم به میکا نشان می دهد که این سیرک واقعی است و می گوید که لایت بِندِر، یک معجزه به او بدهکار است. میکا به همراه دوستش، جِنی، برای پیدا کردن این سیرک و مردی که می تواند جان پدربزرگش را نجات دهد، وارد ماجراجویی هیجان انگیز و جذابی می شود. تنها مشکل اینجا است که لایت بِندِر نمی خواهد به قول خود عمل کند و میکا باید تمام تلاش خود را بکند تا به هر طریق ممکن، معجزه ای را که به دنبالش آمده، به دست آورد.

کتاب سیرک میراندا

کیسی بیزلی
کیسی بیزلی، نویسنده ی آمریکایی است. بیزلی در مناطق روستایی ایالت جورجیا به دنیا آمد و بزرگ شد. او در کالج هنرهای زیبای ورمونت به تحصیل در رشته ی نویسندگی برای کودکان و نوجوانان پرداخت. کیسی بیزلی پس از فارغ التحصیلی به نویسندگی روی آورد و اولین کتابش در زمره ی پرفروش ترین های نیویورک تایمز قرار گرفت.
نکوداشت های کتاب سیرک میراندا
It takes readers to a marvelous place.
این کتاب، مخاطبین را به جایی شگفت انگیز می برد.
Wall Street Journal Wall Street Journal

You’ll love the chance to believe in magic again.
عاشق این فرصت برای باور دوباره به جادو خواهید شد.
Redbook

It will have readers hooked from the opening scene to the breathtaking and unexpected,conclusion.
این اثر، مخاطبین را از صحنه ی آغاز تا پایان بندی نفسگیر و غیرقابل انتظار خود، مجذوب نگه خواهد داشت.
School Library Journal School Library Journal

قسمت هایی از کتاب سیرک میراندا (لذت متن)
نامه به اینجا که رسید، پیرمرد مکثی کرد و چیزی را که نوشته بود، یک بار دیگر خواند؛ دوباره و چندباره... در نهایت، قلمش زیر نور زرد چراغ، برقی زد و روی کاغذ جمله ی پایانی را نوشت: حالا به کمکتان نیاز دارم. همزمان، هزاران کیلومتر آن طرف تر، پیکی وارد چادر مردی شد که نور را خم می کرد.

چای، داغ و تلخ بود و میکا اجازه نداشت همراه با آن شکر بخورد؛ چون به نظر عمه، جنس دندان های آن خانواده، به طور موروثی بد بود. علاوه بر این، عمه گرترودیس اعتقاد داشت که آن خانواده به طور موروثی عقل درست و درمانی ندارند و خیلی برایش عجیب بود که میکا از این ارثیه محروم مانده است!

پدربزرگ افرایم هیچ وقت راجع به چیزهای مهم دروغ نمی گفت و معنایش این بود که... جادو واقعیت داشت! و مهمتر این که یک جادوگر واقعی به پدربزرگش قولی داده بود. دیگر میکا تنها نمی شد. لایت بندر می توانست پدربزرگ را نجات دهد. البته دوباره همه چیز برمی گشت به روز اول.