در آخرین لحضات غروب دومین شب باییزی وقتی بابا ماشین رو پارکینک نگاه می داشت از فرط خستکی فقط کیفم را برداشتم و به طرف اسانسور رفتم و منتظر بقیه نشدم که صدای اعتراض ساناز بلند شد: ای خانوم! ما که حمالت نیستیم. حرکت اسانسور مجال بگو مگو را نداد. به سختی توانستم قفل حفاظ را باز کنم. وقتی به داخل رفتم به سرعت لباس راحتی تنم کردم و روی تخت ولو شدم. صبح با نوازش مادرم از خواب بیدار شدم...
رمانی بود پر از شخصیت فرعی اصلا نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم
بسیار رمان قشنگیه، به یه جاهاییش که میرسی، نویسنده اجازه بستن کتاب رو نمیده و فقط مجبوری ورق بزنی تا ببینی چه اتفاقی میفته. بسیار زیبا بود.
عرفان چند سالته رمان میخونی
خیلی خوب من چند سال پیش کتابشو گرفتم خوندم .بالای ۶ بار خوندمش 😍
من هنوز نخوندم رشته غزل چیه؟ ریاضی؟
بله درسته
رمان غزال از سال ۸۳ تا حالا فقط دارم میخونم نویسنده کتاب بسیار عالی نوشته این کتابو اونایی که نخوندن بخونن
کتاب بامداد خمار نویسنده فتانه حاج سید جوادی عالیه عالییییی
قشنگترین رمانه هزاربارخوندمش ازخوندش سیرنمیشم عالی بود مرسی ازنویسنده اش
اره واقعا خیلی خیلی قشنگه
رمان غزال واقعیه ؟
بقدری این کتاب قشنگه که دوبار خوندمش وشاید برای بار سومم بخونمش
من هزار بار خوندمش چون از کتابخونه گرفته بودم میخوام خودم دوباره بگیرم که همیشه بخونم
عالی بود اولین رمان ای بود که خوندم هنوز روی دستش نیست
مجنونتر از فرهاد رو بخون رو دست اینه
دقیقا حرف نداره👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍
خیلی عالیه بارها خواندمش
کتاب فوق العاده ای بود👌حتما بخونیدش🌹
چندتا جلد داره
من این کتاب و بارها خوندم بنظرم عالیه
کدوم کتاب؟
مریم ، کتاب غزال منظورشه