کاوشی ژرف و فلسفی درباره ی ماهیت و معنای بیماری.
کتابی برجسته از نویسنده ای برجسته.
نکوداشتی از بی معنایی های کوچک زندگی و پیوستگی های نامحتمل.
«نتیجه ی آزمایش ها آمده؟» به محض خارج شدن این کلمه ها از دهانش، از گفتن شان پیشمان می شود. آندرس میراندا دلش می خواهد سوالش را میان زمین و هوا بقاپد و آن را روانه ی همان جایی کند که از آن بیرون آمده است، و بار دیگر آن را در پس سکوت نگه دارد. ولی نمی تواند، کار از کار گذشته است.
هم این که آندرس با قیافه رئیس بخش رادیولوژی مواجه است، که زورکی با حس همدلی لبخندی تحویلش داده و یک پاکت بزرگ قهوه ای دستش می هد؛ لب هایش در هم پیچ وتاب خورده اند و چشم های تیره رنگش مثل دو لکه اند.
متخصص رادیولوژی هیچ حرفی نمی زند، با این حال قیافه اش عین اظهارنظر است؛ به عنوان مثال چندین ضایعه که نشان از سرایت یک سرطان بدخیم به بافت های دیگر بدن دارد. افرادی که درگیر کارهای پزشکی هستند، به ندرت صفت به کار می برند. آن ها نیاز ندارند چنین کاری کنند.