1. خانه
  2. /
  3. کتاب پیدات کردم

کتاب پیدایت کردم

نویسنده: لیزا جول
2 ناشر این کتاب را منتشر کرده‌اند
5 از 1 رأی

کتاب پیدایت کردم

I Found You
مترجم:
٪15
175000
148750
5 از 1 رأی

کتاب پیدات کردم

I Found You
ناموجود
135000
معرفی کتاب پیدات کردم
کتاب «پیدایت کردم» رمانی نوشته «لیزا جول» است که اولین بار در سال 2016 انتشار یافت. مادری مجرد به نام «آلیس» به غریبه ای که در باران روی نیمکت نشسته، ژاکتی می دهد و پس از این که می فهمد مرد هیچ خاطره ای از هویت و چگونگی آمدنش به آنجا ندارد، او را دعوت می کند تا برای مدتی در اتاق مهمان خانه اش بماند. نزدیک لندن، زنی جوان به نام «لیلی» وقتی همسرش تا دیروقت به خانه بازنمی گردد، نگران و هراسان می شود. بعد از این که پلیس محلی به «لیلی» اطلاع می دهد که پاسپورت همسرش جعلی است، او جست و جوی خود برای یافتن مرد را آغاز می کند تا بفهمد با چه کسی ازدواج کرده و چرا همسرش ناگهان او را رها کرده است. این دو داستان در بریتانیای کنونی، با داستانی دیگر پیوند می خورند که در سال 1993 اتفاق می افتد: خانواده ای برای گذراندن تعطیلات به ساحل آمده اند اما وقتی دختری پانزده ساله آن ها، «کریستی»، شروع به بیرون رفتن با پسری نوزده ساله به نام «مارک» می کند، همه چیز در این تعطیلات دگرگون می شود.
درباره لیزا جول
درباره لیزا جول
لیزا جوئل نویسنده انگلیسی پنجاه ساله پیش از این با رمان خانه‌ای که در آن بزرگ شدیم به مخاطبان فارسی‌زبان معرفی شده‎ است. مهمانی رالف، سی هیچ و بعد از مهمانی که دنباله داستان مهمانی رالف است، از معروف‌ترین آثار این نویسنده است. مهمانی رالف در سال۱۹۹۹ منتشر و پرفروش‌ترین رمان یک نویسنده اولی در بریتانیا شد. جوئل در سال۲۰۰۸ برای رمان شماره ۳۱ خیابان رویایی که یک کمدی رمانتیک بود، جایزه ملیسا ناتان را برد.
ویژگی های کتاب پیدات کردم
  • «لیزا جول» از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز
نکوداشت های کتاب پیدات کردم

یک داستان معمایی تاریک و پرمایه.

Kirkus Reviews

مخاطبین «لیان موریارتی»، «پائولا هاکینز»، و «روث ور» عاشق این کتاب خواهند شد.

Library Journal

با آشکارسازی های غافلگیرکننده تا انتهای کتاب.

Booklist
قسمت هایی از کتاب پیدات کردم

مرد، گرمکن را روی لباس های خیسش می پوشد و قبل از بستن زیپ کمی با آن کلنجار می رود. دوباره می گوید: «ممنونم. واقعا.» «آلیس» رویش را برمی گرداند تا ببیند سگ ها کجا هستند. «سدی»، خیس و نحیف، کنار پایش نشسته است؛ دو سگ دیگر لب آب، این ور و آن ور می دوند. «آلیس» دوباره رو به مرد می کند.

از مرد می پرسد: «چرا توی این بارون یه جای سرپوشیده نمیرید؟ هواشناسی میگه تا صبح فردا قراره بارون بیاد. خودت رو مریض میکنی.» مرد می پرسد: «تو کی هستی؟» چشمانش را تنگ می کند، گویی «آلیس» خودش را قبلا معرفی کرده و او برای لحظه ای فراموش کرده است.

سعی کرد مکالمه آن ها را تصور کند؛ در ذهنش «مارک» را دید که لبخندی توطئه آمیز می زند و می گوید: «ساعت هشت. یه راهی پیدا کن که بیای بیرون.» و خواهرش، خواهر زیبایش، خواهر ابله ا ش که تا کنون کسی او را نبوسیده است، می گوید: «میام!» انگار که صحنه ای از یک نمایش احمقانه شبکه «دیزنی» است.

مقالات مرتبط با کتاب پیدات کردم
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»
ادامه مقاله
نظر کاربران در مورد "کتاب پیدات کردم"
2 نظر تا این لحظه ثبت شده است

در حال خوندن این کتابم و فوق العادس😀

1401/05/12 | توسطآوا - کاربر سایت
0
|

خیلی جذاب و پر کشش و خلاقانه از خوندنش پشیمون نمیشید

1401/01/22 | توسطfateme
0
|