خوشایند و رضایت بخش.
رند، فصاحت کلام را با نثری شعرگونه درهم می آمیزد.
خیره کننده.
خوشحالی من، وسیله ی رسیدن به هیچ هدفی نیست. خود هدف است. خودش، هدف خودش است.
آزادی من چیست، اگر همه ی موجودات، حتی ناشی ها و ناتوانان، اربابان من باشند؟ زندگی من چیست، اگر فقط باید تعظیم، موافقت و اطاعت کنم؟
اسرار این زمین را هر کسی نمی تواند درک کند، مگر آنان که در طلب آنند.
«داستان پادآرمانشهر» در قرن بیستم، ریشه در داستان های نویسندگانی دارد که به آرمانشهر باور داشتند. نویسندگانی مثل «اچ جی ولز» و «ویلیام موریس»
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
در میان همه ی قالب های ادبی، تنها ژانر علمی تخیلی است که به تغییر به عنوان هسته ی اصلی شکل دهنده ی روایت خود می نگرد و داستان را در محیط جدید و جذاب جامعه ای متفاوت نقل می کند.
عالییییی به شدت جذاب و دوست داشتنی در ستایش آزادی، لیبرالیسم و واژهی مقدسِ «خود»
درود ادمین جان مشهورترین اثر این نویسنده که ترجمه شده نیاوردی ! اسمش هست "اطلس شانه هایش را بالا انداخت" نشر نقد فرهنگ در سه جلد ترجمه کرده
بد نیست ۳ از ۵
کی موجود میشه؟