«سنگ یشم» دومین رمان مریم جهانی است که سه سال بعد از «این خیابان سرعتگیر ندارد» توسط نشر مرکز چاپ شده است. نویسنده بار دیگر به دنیای زنان در جامعهی ایرانی پرداخته. اینبار اما سراغ مقطع دیگری از زندگی آنها رفته؛ دورهی #دبیرستان. از آنجا که در این بازهی زمانی حساس، بخش بزرگ شکلگیری شخصیت فردی و اجتماعی افراد در دو مکانِ مدرسه و خانه شکل میگیرد، قریب به اتفاق نود درصد ماجرای کتاب هم در این دو مکان روایت میشود. «نسیم» شخصیت اصلی و راوی داستان، دانشآموز نه چندانزرنگ کلاس است که تلاشی برای درسخواندن از خودش نشان نمیدهد ولی علاقهی وافری به #والیبال دارد و کاپیتان تیم میشود. قهرمانی در والیبال آرزو و هدف اصلی زندگیاش است. کمکم خواسته و آرزوی شخصی او (والیبال) شدیداً تحت شعاع خواستههای خانواده و مدرسه( دختری مقید و درسخوان، برپایی هر چه بهتر مراسم دههیفجر...) واقع میشود و هر کی باب میل خودش به او درس دیکته میکند. بر همین اساس تمرکز اصلی «سنگ یشم» نقد چگونگی تربیت است. تربیت شدن در خانوادههای ایرانی و تربیت کردن مدرسههای جمهوری اسلامی. نسیم برای گرفتن پول توجیبی و بیرون رفتن با همکلاسیهایش محبور به دروغ گفتن است؛ به یک دلیل ساده، چون او دختر است و خانوادهاش به او اعتماد ندارند. مدرسه نه تنها تدبیر و رغبت و تشویقی خاصی برای رویاهای غیر درسی دانشآموزانش در نظر نمیگیرد که تمام تلاشش را میکند تا سدی جلوی آرزوی آنها بسازد و بسیار میکوشد همگی را در طبق چارچوب فکری و نظام تربیتی خودش بار آورد. اگر چه مریم جهانی در دومین تجربهاش کمی دچار تغییر در نگرش، عقاید و باورهایش شده، مثلا حضور و نقش مردان در سنگ یشم به سیاهی رمان قبلی نیست، اما غالب تفکر و دغدغهاش همان چیزی است که در «این خیابان سرعت گیر ندارد» شاهد آن بودیم. مشترکات و شباهت و تکرار برخی عناصر در این دو رمان آنقدری هست که بشود «سنگ یشم» را دنبالهای برای «این خیابان سرغتگیر ندارد» دانست. نه صرفا دنبالهای از جهت اتفاق و ماجرای داستانی، دنبالهای در جهت و امتداد جهانبینی نویسنده. نخست آنکه هر دو رمان از دیدگاه اول شخص روایت میشود. دوم آنکه خانواده نقش بهسزایی در آنها بازی میکند و سوم چند کاراکتر تاثیرگذار در هر دو رمان وجود دارد که تقریبا سرنوشت مشابهی دارند. . . . #معرفی_کتاب_با_ایرا