مرلین زی تاملینز یک کتاب جذاب و پرتعلیق درباره یکی از جذاب ترین و بدنام ترین قاتلان سریالی تاریخ نوشته است. دان فولسوم، خبرنگار کهنه کار UPI و صدای آمریکا در کاخ سفید، گزارشگر واشنگتن دی سی، نویسنده کتاب پرفروش تاریک ترین اسرار نیکسون است.
یک شب بهاری در پاریس. زیباترین شهر دنیا تاریک و ساکت است. بلاتکلیفی آدم را نابود می کند. مثل عادی بودن: عادی بودن زمان جنگ. سواستیکا نازی ها از برج ایفل به بال در می آید. پاریسیها در داخل خانه جمع شدهاند. ناگهان سکوت شب با آژیرها و صداهای هیجانانگیز از بین میرود. روزها است که دود کثیف از دودکش خانهای خالی از سکنه در نزدیکی خیابان شانزه لیزه بالا میرود. پلیس و آتش نشانان در حال دویدن به سمت خانه هستند تا درب را بشکنند. آنها کشفی وحشتناک انجام می دهند. بقایای انسان های بی شماری در کوره ای در زیرزمین سوزانده می شود. در یک گودال در یک بیرون خانه. همسایه ها می گویند که صدای کوبیدن، التماس، هق هق و فریاد کمک را از اعماق شب می شنوند. آنها می گویند مردی کهنه پوش روی دوچرخه سبز رنگی که گاری را پشت سر خود می کشد، همیشه در سپیده دم یا غروب به خانه می آید. خانه متعلق به دکتر مارسل پتیو است - یک پزشک خانواده خوش قیافه، جذاب، دلسوز که در جای دیگری زندگی می کند.
کتاب می خواهم در پاریس بمیرم