کتاب من می دانم تو کی هستی; کتاب من می دانم تو کی هستی

کتاب من می دانم تو کی هستی

I Know Who You Are

  • 70,000 تومان
  • تمام شد ، اما میاریمش 😏
  • انتشارات: قطره قطره
    نویسنده:
کد کتاب : 25940
مترجم :
شابک : 978-6222018450
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 402
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

از کتاب های برگزیده ی «CrimeReads»

معرفی کتاب من می دانم تو کی هستی اثر آلیس فینی

کتاب «می دانم تو کی هستی» رمانی نوشته ی «آلیس فینی» است که نخستین بار در سال 2019 به چاپ رسید. وقتی «ایمی» به خانه بازمی گردد و درمی یابد که همسرش گم شده، به نظر می رسد که نمی داند باید چه کاری انجام دهد. پلیس ها اعتقاد دارند او در حال مخفی کردن چیزی است، که همینطور هم هست، اما نه چیزی که آن ها تصور می کنند. «ایمی» رازی در دل دارد که تا کنون به هیچکس نگفته، اما با این حال احساس می کند که کسی از رازش خبردار شده است. همزمان با این که «ایمی» تلاش می کند شغل و سلامت روانش را حفظ کند، گذشته ی او به سراغش می آید—البته با خطرهایی که خودش هیچ وقت نمی توانست تصور کند.
آلیس فینی
آلیس فینی نویسنده و روزنامه نگار سابق بی بی سی است. اولین رمان او، "من گاهی دروغ می گویم"، جزو پرفروش ترین های بین المللی نیویورک تایمز بود. این اثر به بیش از بیست زبان ترجمه شده است و توسط الن دژنرس و برادران وارنر با بازی سارا میشل گلار در یک سریال تلویزیونی ساخته شده است.آلیس در لندن و سیدنی زندگی کرده است و اکنون در حومه سوری ساکن شده است و در آنجا با همسر و سگش زندگی می کند. دومین رمان او با عنوان "من می دانم تو کیستی" در بهار 2019 منتشر می شود.
دسته بندی های کتاب من می دانم تو کی هستی
داستان معمایی
ادبیات انگلیس
ادبیات داستانی
ادبیات معاصر
داستان تریلر
دهه 2010 میلادی
نکوداشت های کتاب من می دانم تو کی هستی
It will satisfy the most experienced thriller fans.
این اثر، باتجربه ترین طرفدران داستان های تریلر را راضی خواهد کرد.
Daily Mail
Dark, but utterly compelling.
تاریک، اما فوق العاده هیجان انگیز.
Ruth Jones, bestselling author
Twisty and gripping.
پر پیچ و خم، و گیرا.
Jane Fallon, bestselling author
قسمت هایی از کتاب من می دانم تو کی هستی (لذت متن)
در مترو می نشینم و سعی می کنم کتابی را که چندی قبل خریده ام بخوانم، ولی موفق نمی شوم. یک داستان قدیمی است، اما دارد فکرهای تازه ای توی سرم می اندازد که فعلا جایی برایشان ندارم. کتاب ها هم می توانند آینه باشند و تصویری از ناگوارترین حالتمان را برای ارزیابی ارائه بدهند.
فناوری دارد نوع بشر را از بین می برد؛ هوش هیجانیمان را مصرف می کند و سپس هر گونه پسمانده ی حریم خصوصی را که نمی تواند در کام خود فرو ببرد، بیرون می فرستد. جهان همچنان به چرخش خود ادامه می دهد و ستاره ها پیوسته می درخشند، چه کسی نگاه کند و چه نه.
این خاطره موجب می شود لبخند بزنم اما بعد تازه متوجه می شوم که دارم به غریبه ها و گذشته ای که هرگز نمی توانم پس بگیرم، پوزخند می زنم. از بی ادبی من است که اینطوری به بقیه زل می زنم، ولی کسی چیزی نمی گوید؛ آدم ها حتی نمی بینند دارم این کار را می کنم.