کتاب بر جاده های آبی سرخ

Bar Jadeh-haye Abi-e Sorkh
کد کتاب : 26949
شابک : 978-6001741937
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 680
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1999
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب بر جاده های آبی سرخ اثر نادر ابراهیمی

"بر جاده های آبی سرخ" اثری است از "نادر ابراهیمی" که با وجود بهره بردن از خیال، بر روح امواج واقعیت سر می‌خورد.
هیچ داستانی را نمی‌توان عین واقعیت دانست و هیچ واقعیتی را نیز نمی‌توان یافت که دقیقا منطبق بر واقعیت دیگری باشد. اما "بر جاده های آبی سرخ" به قلم "نادر ابراهیمی" طبق شواهد تاریخی، بر مجموعه وسیعی از حقایق و شواهد تاریخی قابل توجه استوار است و علاوه بر این، با ارادت کامل به حقیقت به رشته‌ی تحریر درآمده است. نویسنده تمام سعی خود را به کار برده تا از هیچ اثری که به این توالی وقایع در ایران مرتبط است و ممکن است قابل دسترسی باشد، چشم پوشی نکند. اما به این نکته هم اشاره داشته که این داستان، آرشیو آن همه سوابق و آثار نیست و نباید هم اینطور باشد. "بر جاده های آبی سرخ" شخصیت مجزای خود را دارد و در عین حال، در خدمت واقعیت است.
قلم خیال‌انگیز نویسنده، در را به روی برخی از حقایق مبهم می‌بندد تا به این ترتیب از حقایق و واقعیت‌های شگفت انگیزتری دفاع کند. شخصیت اصلی داستان، فرمانده‌ای بی پروا در دریای جنوب است و شاید کمتر کسی اسم او را شنیده باشد اما ایران و مردمش بسیار به او مدیون هستند. برای دو قرن، استعمار، استوارانه تلاش کرده است تا هویت این جنگ‌سالار فداکار را به خاک بسپارد، گویی که او هرگز زندگی نکرده و اگر هم زندگی کرده، تنها یک دزد دریایی سرکش بوده است.
بیگانگان منتهای تلاش خود را کردند تا به او برچسب خطرناکترین دزد دریایی خلیج فارس و دریای عمان را بزنند و او را به همین ترتیب در دایره المعارف‌های عظیم دریایی خود بگنجانند، اما "بر جاده های آبی سرخ" نوشته شده تا این برچسب را با جسارت از جا بکند و مردی را که نه در خیال، بلکه در واقعیت برای دریای جنوب جنگیده، به مخاطبین بشناساند.

کتاب بر جاده های آبی سرخ

نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی (زاده ۱۴ فروردین ۱۳۱۵ در تهران – درگذشته در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۳۸۷، تهران)، داستان‌نویس معاصر ایرانی بود. او علاوه بر نوشتن رمان و داستان کوتاه در زمینه‌های فیلم‌سازی، ترانه‌سرایی، ترجمه، و روزنامه‌نگاری نیز فعالیت کرده‌ است. ابراهیمی، همراهِ بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان، از اندک‌شمار سخنوران ایرانی به‌شمار می‌رود که هم در سینما و هم در ادبیات کار کرده و شناخته شده بوده‌اند. نادر ابراهیمی تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاهش یعن...
قسمت هایی از کتاب بر جاده های آبی سرخ (لذت متن)
باز، نیمه شب از آن نیمه شبهای میرمهنا بود؛ و مهتاب، مهتاب میرمهنا؛ و دریا، دریای میرمهنا، وجنون... باز، قصّه، قصّهٔ بی تابی و بی خوابی میرمهنا بود و پناه بردنش به ساحل بی تاب و بی خواب ریگ، و جنون، که با عشق، هیچ فاصله نداشت. __ خدایا! سالهاست که با پای برهنه، به این قدک کهنه رضا داده ام. همین، تنها همین را برایم باقی بگذار تا پیش روی دوستانم خجلت زده نشوم و پوزخند پنهان مردمان را احساس نکنم! خدایا! کاری کن که حتّی بداندیش ترین آدم ها نیز نتوانند مرا به مدارای با دشمنان امّت و ملّت، و به خودخواهی، لذّتْ خواهی، و مقامْ خواهی متّهم کنند. خدایا! توان خیانت کردن به مردم را از من بگیر! توان دل بستن به مال، دل بستن به زن، و بیشتر خواستن را از من بگیر! من به راه مردان تو می روم. این راه را چندان ناهموار و دشوار مکن که از پا درآیم. دستم بگیر که محتاج دستگیری توام! خدایا! رضایت وجدان می خواهم، نه رضایت خویشان و دوستان. خداوندا! کینه ام را به دشمنان سرزمینم عمیق تر کن، زبانم را تیزتر کن، پایم را استوارتر کن، زبونی ام را کمتر کن، شاید بتوانم سنگی از کوه سنگی دردهای مردم بردارم و باری از بار عظیم غم های شان بکاهم! خدایا! بیکاره ام مکن، بی مصرفم مکن، عیاشم مکن، ورّاجم مکن، بهانه گیرم مکن، خودْباورم مکن، اسیر تنم مکن، پیش فرزندان سرزمینم سرافکنده و سرشکسته ام مکن، در به درم کن امّا دلبسته به زر و زیورم مکن! خدایا! کاری مکن که کودکان، آنگاه که از مادران و پدران خود می پرسند: «این میرمهنا، برای مردم ما چه کرده است؟» هیچکس هیچ داستانی برای گفتن نداشته باشد! خداوندا! اگر داشتن همین تن پوش کهنه، ذلیل داشتنم می کند، ندارم کن! اگر کاشتنْ اسیر چیدنم می کند، بیکارم کن! اگر اندیشهٔ خیانت به یارانْ بر سرم افتاد، بر سر دارم کن! اگر به لحظهٔ غفلتی درافتادم، پیش از سقوط، هشیارم کن! اگر رنج بیماران، دقیقه یی از دلم بیرون رفت، سخت و بی ترحّم، بیمارم کن! اگر مهر خردسالان از قلب مغلوبم گریخت، به عذاب الیم گرفتارم کن! خداوندا! خوارم کن امّا مردمْ آزارم مکن! خدایا! خوف از ظالم را در من بمیران و توان آن عطایم کن که تخت سینهٔ ناکسان بکوبم __ بی ترس از عواقب هراس انگیزش! خداوندگارا! التماس هایم را در این شبهای اضطراب بشنو! فروغ آرام بخش نگاهم باش روشنی دلنشین راهم باش سوز و گرمی خالصانهٔ آهم باش! خداوندا!