1. خانه
  2. /
  3. کتاب فراموشی

کتاب فراموشی

2 ناشر این کتاب را منتشر کرده‌اند
3.6 از 1 رأی

کتاب فراموشی

نگهبانان دروازه
Oblivion
ناموجود
34000
3.5 از 1 رأی

کتاب دژ فراموشی

قدرت پنج نگهبان(5)
Oblivion
ناموجود
44000
معرفی کتاب فراموشی
کتاب فراموشی، رمانی نوشته ی آنتونی هوروویتس است که اولین بار در سال 2012 منتشر شد. فقط مرحله ی پایانی بازی باقی مانده است... پنج نگهبان دروازه با هم متحد شده بودند و برای لحظه ای فکر کردند که نبرد را برده اند اما ناگهان گردبادی مرگبار و مهیب آن ها را از هم جدا و هر کدام را به گوشه ای از جهان پرتاب کرد. ده سال بعد، نگهبانان دروازه در جهانی متروک تلاش می کنند تا یکدیگر را بیابند، نیرویی شیطانی را متوقف کنند که منتظرشان است، و یک بار دیگر مثل ده هزار سال پیش، دنیا را نجات دهند. دشمنان در هر قدمی که نگهبانان دروازه برمی دارند، پشت سرشان هستند و اکنون تنها امید نگهبانان برای پیروزی، فراموشی است. این پنج قهرمان اکنون به پایان دنیا رسیده اند.
درباره آنتونی هوروویتس
درباره آنتونی هوروویتس
آنتونی هوروویتس، زاده ی 5 آپریل 1955، فیلمنامه نویس و رمان نویسی انگلیسی است که بیشتر در حوزه ی داستان های معمایی و جنایی کار می کند. او مدرک خود در رشته ی ادبیات انگلیسی را از دانشگاه یورک و مدرکش در رشته ی تاریخ هنر را از کالج ونبرو دریافت کرده است. اولین کتاب هوروویتس در سال 1979 به انتشار رسید.
ویژگی های کتاب فراموشی
  • آنتونی هوروویتس از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز
نکوداشت های کتاب فراموشی

اثری مهیج و استادانه.

Amazon

هیجان انگیز.

Booklist

هوشمندانه، پیچیده و گیرا.

Daily Express
قسمت هایی از کتاب فراموشی

یک هفته قبل از تولد شانزده سالگی ام بود که آن پسر از در بیرون افتاد و همه چیز عوض شد. این شروع خوبی است؟ خانم کیلند، که در مدرسه ی دهکده معلم من بود، همیشه می گفت باید با اولین جمله خواننده را در چنگ تان بگیرید. اگر با توصیف آسمان یا هوا یا بوی سبزه های تازه ی کوتاه شده یا هرچیز دیگری وقت تلف کنید، مردم زحمت خواندن بقیه ی متن را به خودشان نمی دهند، و داستانی که می خواهم تعریف کنم خیلی مهم است. در واقع، مهمترین داستان دنیاست. پایان جهان... و مهمترین داستان.

به هرحال، من خسته و کثیف بودم و مغزم اصلا کار نمی کرد که در توی دیوار قدیمی باز شد و این پسر تلوتلوخوران بیرون آمد و روی سبزه ها افتاد. خیلی لاغر بود با موهای بلند و خیلی سیاه که روی پیشانی اش صاف کوتاه شده بود، و من گیج شدم چون اول او را نشناختم. اما روی یک طرف صورتش خون ریخته بود. در واقع از یک گونه اش یک عالم خون داشت بیرون می ریخت. خون روی شانه اش چکیده بود و پیراهنش غرق در خون بود.

پرسیدم: «چطور زخمی شدی؟» دستش را روی سرش گذاشت، بعد طوری خون روی سر انگشتانش را بررسی کرد که انگار برای اولین بار متوجهش شده باشد: «نمی دانم. حدس می زنم چیزی با من برخورد کرده. تمام آنجا داشت فرو می ریخت... آن معبد توی هنگ کنگ. توفان بود. باید توی تلویزیون دیده باشی.» «تلویزیون وجود ندارد. دیگر نیست.» این هم یک چیز دیگر بود که درست در نمی آمد. پرسیدم: «تو کی در هنگ کنگ بودی؟» «همین حالا. درست یک دقیقه پیش.»

مقالات مرتبط با کتاب فراموشی
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»
ادامه مقاله
جهانی نو با پیوند ژانرهای علمی تخیلی و فانتزی
جهانی نو با پیوند ژانرهای علمی تخیلی و فانتزی

چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟

ژانر فانتزی، پرورشگاه تخیل و خلاقیت
ژانر فانتزی، پرورشگاه تخیل و خلاقیت

زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب فراموشی" ثبت می‌کند