کتاب شهربازی

Joyland
کد کتاب : 61762
مترجم :
شابک : 978-6222331702
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 282
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2013
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب شهربازی اثر استیون کینگ

کتاب «شهربازی» رمانی نوشته ی «استیون کینگ» است که نخستین بار در سال 2013 به چاپ رسید. «دون جونز» که به زودی سال ارشد خود را در دانشگاه آغاز خواهد کرد، تصمیم می گیرد تابستان را در یک شهربازی قدیمی در ساحل «کارولینای شمالی» مشغول به کار شود. اتمسفر جذاب و شعار شهربازی—«ما لذت می فروشیم»--خیلی زود او را به این محیط علاقه مند می کند. همه چیز خوب پیش می رود و تنها موضوع ناراحت کننده برای «دون»، بی علاقگی دختر مورد علاقه ی اش است که در «بوستون» مانده است. اما با گذشت هفته ها، «دون» به نیمه ی تاریک شهربازی کشیده می شود و مدارک و شواهدی را می یابد مبنی بر این که روح فردی قربانی در یک پرونده ی قتل حل نشده، هنوز در تونل های تاریک «خانه ی وحشت» در شهربازی مشغول پرسه زدن است.

کتاب شهربازی

استیون کینگ
استیون ادوین کینگ که به اختصار با نام استیون کینگ میان مردم شناخته می شود، نویسنده ی رمان و داستان های کوتاه است که در ۲۱ سپتامبر ۱۹۴۷ در ایالات پورتلند در آمریکا به دنیا آمد. استیون یکی از برترین نویسنده های قرن حاضر محسوب می شود. اغلب آثار کینگ در ژانر وحشت بوده و می توان گفت که او برترین نویسنده ی ژانر وحشت در حال حاضر به شمار می آید.کینگ در سال ۱۹۷۰ از دانشگاه شهر مین (مکان تولدش) فارغ التحصیل شد و از آن زمان به بعد شروع به نوشتن داستان نمود. ۴ سال بعد کینگ موفق به انتشار اولین رمان خود ب...
نکوداشت های کتاب شهربازی
A must for King fans.
اثری ضروری برای طرفداران «کینگ».
Library Journal Library Journal

With Undeniable charm.
با جذابیتی انکارنشدنی.
Booklist Booklist

A compelling tale of a young man experiencing the ache of heartbreak.
داستانی مهیج درباره ی مردی جوان که رنج دلشکستگی را تجربه می کند.
Geek Native

قسمت هایی از کتاب شهربازی (لذت متن)
با این که کاملا مطمئن نیستم اما به نظرم برای اولین بار آن پسر بچه، زن و سگشان را در همان پیاده روی ها دیدم. ساحلی که بین شهر و وسایل چشمک زن شهربازی فاصله می انداخت، با چند ردیف خانه ی ساحلی و تابستانی تزئین شده بود. خیلی از خانه های ساحلی، شیک و گران قیمت بودند اما بیشترشان بعد از روز کارگر، تخلیه شدند.

زن روی یکی از آن نیمکت های میز پیک نیک نشسته و گاهی کتابی می خواند. بیشتر وقت ها به آب زل می زد. زن بسیار زیبایی بود. در راه رفتن یا برگشتن، همیشه برای آن ها دست تکان می دادم و پسر هم همیشه با تکان دست، جوابم را می داد. زن این کار را نمی کرد. حداقل آن اول ها اصلا به من محل نمی گذاشت.

من جوانی بیست و یک ساله با آرمان های ادبیاتی بودم. سه جفت ژاکت جین، چهار شورتک کوتاه، یک فورد قدیمی (با رادیوی خوشگلش)، ایده های گاه به گاه خودکشی و یک قلب شکسته داشتم. که شیرین است، نه؟