کتاب موزه عجایب

The Museum of Extraordinary Things
کد کتاب : 28233
مترجم :
شابک : 978-6229915974
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 408
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2014
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

نامزد بهترین کتاب داستان تاریخی گودریدز سال ۲۰۱۴

معرفی کتاب موزه عجایب اثر آلیس هافمن

شهر نیویورک ، سال 1911. با کورالی ساردیه آشنا شوید. دختر سیرک ، پری دریایی ای با انگشتان شبکه ای، تنها دختر خجالتی پروفسور ساردیه و بزرگ شده در محیط عجیب موزه ی عجایب. پرفسور ساردیه پدر کورالی در جزیره ای به نام کانی آیلند موزه ای عجیب تاسیس کرده است که در آن چیزهای عجیب غریب را نمایش می دهد و اینگونه مردم را به هیجان می آورد. چیزهایی مانند مرد آتش خوار، دختر پروانه و گرگ نما. کورالی به خاطر نقصی که در انگشتان خود دارد به عنوان پری دریایی در موزه پدرش ظاهر می شود.
با ادی کوهن نیز آشنا شوید. یک جوان مهاجر خوش تیپ که از گذشته دردناک خود، شغلش به عنوان شاگرد خیاط و خانواده ارتدکسش فرار کرده است تا یک عکاس شود . او زندگی در خیابان های پرجمعیت شهر را ثبت می کند. او در همین حین درگیر ماجرای رازآلود ناپدید شدن یک زن جوان می شود.
یک شب در کنار آبهای یخ زده ی رودخانه هادسون ، کورالی به ادی بر می خورد ، که در پرونده ی یک دختر گمشده غرق شده است. و سرنوشت این دو فرد امیدوار در جستجوی حقیقت ، زیبایی ، عشق و آزادی هستند با هم گره می خورد و ....
سبک این کتاب رئالیسم جادویی است و آلیس هافمن در کتاب موزه ی عجایب سحر و جادو ، عاشقانه و داستان سرایی استادانه ی خود را به هم می بافد تا کورالی و ادی را در یک داستان لطیف و پرتحرک از عشق دو جوان در دوران پر از آشوب متحد کند.

کتاب موزه عجایب

آلیس هافمن
آلیس هافمن (Alice Hoffman؛ زادهٔ ۱۶ مارس ۱۹۵۲) یک نویسنده، پدیدآور، و رمان‌نویس اهل ایالات متحده آمریکا است. شهرت او بیشتر به خاطر کتاب جادوی عملی است که در سال ۱۹۹۸ دستمایه ساخت فیلمی به همین نام قرار گرفت. وی هم‌چنین نویسنده فیلمنامه فیلم روز استقلال است.
نکوداشت های کتاب موزه عجایب
Hoffman’s book earns its legitimacy through an eye-opening plethora of period detailing, coupled with the author’s overarching outrage at urban workplace abuses
کتاب هافمن از طریق انبوهی از جزئیات آگاهی دهنده در مورد دوران و خشم همه جانبه نویسنده از سواستفاده در محیط های کار شهری، مشروعیت خود را به دست می آورد.
Jan Stuart, The Boston Globe

A lavish tale about strange yet sympathetic people, haunted by the past and living in bizarre circumstances…
داستانی فاخر در مورد انسان هایی عجیب و در عین حال دلسوز که اسیر گذشته اند و در شرایط عجیبی زندگی می کنند.
New York Times Book Review New York Times Book Review

Hoffman’s penchant for the magical is on full display in this world filled with rogues, strivers, corrupt politicians, Gilded Age riches and debilitating poverty.
علاقه ی هافمن به جادو در این جهان پر از افراد پست، ستیزه جو، سیاست مداران فاسد، ثروتمندان عصر طلاکاری و فقر ناتوان کننده، کاملا به نمایش درآمده است.
Andrea Walker, People

قسمت هایی از کتاب موزه عجایب (لذت متن)
با این حال هنوز هم نسبت به خیلی از چیزهای دور و برم نابینا بودم، مثل بسیاری از مردمان جهان، خیره سر و مغرور بودم. نابینا چطور می تواند زیبایی را بشناسد؟ نه آن پرده شیری رنگ را روی چشمان استادم دیدم، نه متوجه شدم که در آخرین ماه های زندگی اش چقدر سخت از پله ها بالا و پایین می رود. به چشم من، او شکست ناپذیر بود، چه در عکاسی چه در انسانیت نظیر نداشت. اوایل مثل هر شاگرد دیگری، تنها اجازه داشتم وسایلش را جمع کنم، اما خیلی زود چاپ نگاتیوها را هم انجام می دادم. به من می گفت با این کار مهارت عکاسی را یاد می گیرم، اما حالا فکر می کنم این کار را به من سپرد چون خودش دیگر نمی توانست مدت طولانی سرپا بایستد. چند باری پیش آمد که از شدت خستگی حتی نتوانست از جایش برخیزد و من ناچار شدم کار عکاسی از عروسی را به تنهایی انجام دهم. مطمئنم جشن عروسی با حضور من ترشرو چندان خوشایند نبود، فقط کارم را انجام می دادم و یاد گرفته بودم دهانم را بسته نگه دارم. به هیچ کس نمی گفتم لبخند بزند یا دستش را دور گردن دیگری بیندازد، همان طور که بودند از آن ها عکس می گرفتم، خوشحال یا هراسان، عروس هایی که به نظر کوچک تر از آن می رسیدند که بخواهند ازدواج کنند، مادربزرگ ها، دامادهایی با چهره های عصبی و آن هایی که ظفرمندانه روی شانه برادران و دوستانشان به تالار وارد می شدند. گاهی پیش می آمد که عروسی خشمگین یا مادر داماد عکس هایم را رد کنند. سرزنش شان نمی کردم. به آن ها همان چیزی را نشان داده بودم که خودم می دیدم و آن چه من می دیدم همیشه زیبا نبود.