کتاب «کهنالگوهای یونگی» با زیرعنوان «از خودآگاه یونگ تا ناتمامیت گودل» نوشته رابین رابرتسون، درصدد است تا سیر مفهوم «کهنالگو» را از فلسفۀ باستان تا زمان معاصر و در آرای گودل بررسی کند. رابرتسون که خود روانشناس بالینی است، در این کتاب یک مرور کلی از چگونگی درک و استفاده از کهنالگوها در طول تاریخ ارائه میدهد. وی ابتدا خاستگاه تفکر کهنالگویی را در آرای فیثاغورثیان و افلاطون ردیابی میکند. ایده فیثاغورثیان مبنیبر اینکه اعداد اصلهای بنیادین کل واقعیت هستند و نظریه افلاطون درمورد مثل، که معتقد است جهان مادی بازتابی از قلمرو بالاتری از مثل است، بهعنوان پیشآهنگهای اولیه مفهوم کهنالگوها در این کتاب معرفی میشوند. رابرتسون سپس به سمت رنسانس پیش میرود، دورهای که شاهد تجدید علاقه به ایدههای کلاسیک یونان باستان و هنگامۀ تولد علوم مدرن بود. او درمورد اینکه چگونه متفکران رنسانس مانند مارسیلو فیچینو و جووردانو برونو با ادغام سنتهای افلاطونی و هرمسی با دانش علمی نوظهور به توسعه نظریه کهنالگویی کمک کردند، بحث میکند. بخش قابلتوجهی از کتاب به کارل گوستاو یونگ، روانپزشک سوئیسی که مفهوم کهنالگوها را در قرن بیستم رایج کرد، اختصاص دارد. رابرتسون شرح مفصلی از مدل یونگ از روان ارائه میدهد که شامل ناخودآگاه شخصی و ناخودآگاه جمعی است. به گفته یونگ، ناخودآگاه جمعی مخزنی از کهنالگوها است؛ تصاویر و الگوهای جهانی و اولیه که تجربه و رفتار انسان را شکل میدهند. رابرتسون چندین کهنالگوی بیانشده توسط یونگ، مانند سایه، آنیما/آنیموس و خود را نیز بررسی میکند. سایه نمایانگر جنبههای تاریکتر و ناخودآگاه شخصیت آدمی است که اغلب سرکوب میشوند. آنیما و آنیموس به ترتیب جنبههای زنانه و مردانه در هر فرد هستند. خود، کهنالگوی تمامیت و یکپارچگی هر شخص است. یکی از جنبههای جالب و منحصربهفرد کتاب رابرتسون، ارتباطی است که او بین نظریههای روانشناختی یونگ و ایدههای ریاضی کورت گودل برقرار میکند. قضایای ناتمامیت گودل، که محدودیتهای ذاتی نظامهای رسمی ریاضیاتی-منطقی را نشان میدهد، در این کتاب بهعنوان استعارهای برای پیچیدگی و عمق روان انسان استفاده میشود، به نحوی که نمیتوان بهطورکامل آن را شناخت. در کل، رویکرد میانرشتهای رابرتسون، ترکیبی از روانشناسی، فلسفه و ریاضیات، دیدگاه منحصربهفرد و جامعی را درمورد موضوع کهنالگوها به علاقهمندان ارائه میدهد.
کتاب کهن الگوهای یونگی