بیلی پسر خوب و خوش اخلاقی بود. فقط یک عیب داشت: حوصله اش زود سر می رفت! او وقتی بیکار می شد، بی حوصله ترین پسر دنیا می شد. بعدازظهر یک روز تعطیل، بیلی حوصله اش سر رفت. مادر بیلی توی آشپزخانه بود. او مشغول تمیز کردن در و دیوار و زمین آشپزخانه بود و...