یک کالبدشناسی جامع و جذاب از رابطه ای عاشقانه.
کاوشی هوشمندانه و دقیق در چگونگی نگاه فرهنگ ما به بی وفایی.
داستانی واقعا خیره کننده.
در چند ماه اخیر، توی خانه اش در استکهلم اولین نمایشنامه اش را نوشته بود، نمایشنامه ای که قرار بود پاییز بعد در سالن تئاتر «وستروس» روی صحنه برود. این نمایشنامه مسیر تازه ای به زندگی اش می بخشید، خودش اما هنوز این را نمی دانست.
اسم نمایشنامه «آن سه نفر» بود، برداشتی مالیخولیایی از رنج های عشق. «استر نیلسون» تلاش کرده بود در نگارش نمایشنامه اش از سبک رئالیسم روانشناسانه بهره بگیرد و این دقیقا همان چیزی بود که به تصور خودش به آن رسیده بود، اما منتقدها اسمش را پوچ گرایانه می گذاشتند.
نوعی خویشتن داری هوشیارانه در وجودش بود که «استر» را غرق لذت می کرد. مابقی برمی گشت به احساس آشنایی، جاذبه ی عاطفی، دیدار و ارتباط، که هیچ کدام جای سوال یا فکر کردن نداشت.
یعنی این جلد ادامه تصرف عدوانی هست؟
چند سال بعد شخصیت استره که دوباره دچار یک عشق اشتباه میشه