کتاب سباستین و ترول

Sebastian och trollet
کد کتاب : 41442
مترجم :
شابک : 978-6226652452
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 48
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2017
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر
نوع چاپ : دیجیتال - POD

معرفی کتاب سباستین و ترول اثر فردریک بکمن

سباستین در یک حباب لیوان زندگی می کند. این یک مشکل است ، البته ، همه در خارج موافق هستند. حباب های شیشه مثلا در کلاس ها و مهمانی های تولد بسیار غیر عملی هستند. در ابتدا همه فکر می کردند این شیشه مشکل است ، اما وقتی او به مدت کافی در آن زندگی کرد ، به جای آن تصمیم گرفته شد که این مشکل خود سباستین است. کسانی که در بیرون هستند می گویند شما نمی توانید با او تماس چشمی برقرار کنید ، به نظر می رسد او "غایب" است.

در واقع این کتابی است راجع به ظرافت های زندگی. راجع به پیچیدگی های مشکلاتی که ما هر روز با آنها دست و پنجه نرم می کنیم.
فردریک بکمن نویسنده پرفروش شماره 1 نیویورک است. اولین کار غیر داستانی او ، در ماه مه سال 2019 در ایالات متحده منتشر می شود. کتاب های او در بیش از چهل کشور منتشر شده است. او به همراه همسر و دو فرزندش در استکهلم سوئد زندگی می کند.

این کتاب توسط الناز فرحناکیان به فارسی برگردانده شده است. در سال 1399 اول چاپ این کتاب توسط نشر نون وارد بازار کتاب ایران شد.

کتاب سباستین و ترول

فردریک بکمن
کارل فردریک بکمن، نویسنده و وبلاگ نویس سوئدی ا ست که در دوم ژانویه ی ۱۹۸۱ در استکهلم به دنیا آمده است. پیش ترها شهرت بکمن در سوئد به خاطر وبلاگ نویسی بود. او برای روزنامه های مختلف مقاله می نوشت و همکاری اش را با مجله مترو هم شروع کرده بود. او در سال ۲۰۱۲ کتاب مردی به نام اوه را نوشت که همان سال بیش از ۶۰۰ هزار نسخه از آن فروش رفت. این کتاب در حال حاضر به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده، رتبه ی اول پرفروش های سوئد و نیویورک تایمز را از آن خود کرده و فیلم برگرفته از کتاب با همین نام در ۲۰۱۶ در سینماه...
قسمت هایی از کتاب سباستین و ترول (لذت متن)
سباستین پادش نمی آید تا حالا آدم های بیرون چیز بامزهای تعریف کرده باشند و او خنده اش گرفته باشد. شاید اصلا سباستین تا حالا نخندیده باشد؛ که در این صورت احتمالا حق با کسانی بوده که سرشان را تکان میداده اند و به پدر و مادر سباستین می گفته اند: «بچه تون به چیزیش آن موقعها، سباستین نزدیک شیشه مینشست و حرفها را از روی لبهای بقیه می خواند. حق با آنها بود. ما باید فکر کنیم خوش گذرانی باحال است، وگرنه پا روی خط قرمزی گذاشته ایم که نباید. بچه های معمولی نزدیک این خط نمی شوند؛ برای همین است که مردم بهشان نمی گویند عجیب وغریب.

سالها آدم بزرگ های زیادی وارد حباب می شدند، بعضی ها آرام روی شیشه میزدند؛ بعضی ها هم وقتی جوابی نمی شنیدند محکم به شیشه میکوبیدند. بعضی ها از سیاستین می پرسیدند: چه حسی داری؟» سباستین میخواست به آنها بگوید که خب، هیچ حسی درباره چیزهای عادی ندارد. ولی با این همه اذیت می شد. بعضی ها می گفتند سباستین مشکل افسردگی دارد. اما آنهایی که این طور فکر می کردند خودشان مشکل داشتند. - سباستین ولی خودش چیزی نمی گفت؛ و حالا هم چیزی از دنیای بیرون نمی شنود.