یک داستان ارواح مهیج.
اثری عالی برای مخاطبین کم سن و سال.
قصه ای وحشت انگیز.
عجیب بود که یکی از پنجره ها را تخته نکرده بودند. شیشه های کوچکش در روشنایی بعد از ظهر برق می زد. چیزی پشت شیشه حرکت کرد اما به تندی ناپدید شد و درست نفهمیدم چه بود. پلک زدم و دوباره نگاه کردم. دیگر چیزی تکان نخورد.
همانطور که غذا می خوردیم، تصور کردم زیر درخت بیدی نشسته ایم و صدای جریان آب روی سنگ ها و قلوه سنگ ها را می شنویم. به ماهی های کوچک نگاه می کنیم و به آن حشرات پادراز مضحک روی آب. معلم علوم کلاس ششمم گفته بود اسمشان «آب پیمایان» است. این صحنه را آنقدر زنده دیدم که انگار خاطره ی کاری بود که قبلا کرده بودم.
مامان با دست، جنگل پشت خانه را نشان داد. درختان بلند جلوی مراکز خرید کنار بزرگراه را گرفته و هیاهوی ترافیک را خفه کرده بودند. «فقط منظره رو ببین. آخه آدم چرا باید بخواد توی شهر زندگی کنه؟»
عجیب بود یکم سوال بافی گذاشت تو ذهن و ترسناک هم بود
من این کتاب رو از بهترین دوستم هدیه گرفتم ، اما یه سوال از کسایی که خوندن دارم ، چه بلایی سر جسد لیلی اومد؟ چرا بابای جولز هیچ اثری بین لباسای داخل کمد ندید؟
خیلی کتاب عالی وای از خوندنش لذت بردم با اینکه هنوز تمومش نکردم
برای دانلود کتاب چه کاری انجام باید داد
کتاب بسیار جالبی هستش و علاوه بر این که ترسناکه، روی احساسات و تفکرات شخصیتها توجه شده. کل فضای داستان بسیار مخوف و ترسناکه طوری که حس میکنید شما هم همان بوها یا صداها را احساس میکنید. مهمترین دلیلی که این کتاب برام جال بودش، بیان داستان از دیدگاه شخصیتهای واقعی و خود روح بودش و باید اشاره کنم که هنگام خوندن این کتاب علاوه بر ترس حس اندوه هم چاشنی اش میشه. درخرید این کتاب شک نکنید خیلی خوبه. 😀❤️
عاشق داستانهای ترسناکم
این کتابو از بهترین دوستم هدیه گرفتم...هنوز شروع به خوندنش نکردم اما وقتی دوستم کتابو تو دستم گذاشت بهم گفت این روح خیلی شبیه به خودته...کتابای ترسناک واقعا محشرن...همین ده دیقه پیش کتاب خون آشام نوشته برام استوکر رو تموم کردم...قبلشم کتابخانه ارواح ومغازه خودکشی رو خونده بودم.جدا از کتابهای ترسناک کتابخانه نیمه شب کتاب جالبی بود... خب من همیشه بعد از تموم کردن یکی از کتابام تو نیمه شبای گاهی غمگین و گاهی ترسناک و گاهیم خستهتر از همیشه درمورد کتاب بعدی که میخوام بخونم سرچ میکنم و تو اولین سایتی که واردش میشم یک جمله از دفتر زنجیر شده قلبمو مینویسم... من میان تاریکی در سیلی از فریاد هایی غرق شدم که به چشم سکوتی پر از خنده بودند...در نهایت من مردم و برای دیگران کسی شدم که در لحظه نابودی ام کسی برای من نبود...:)
ترسناک و جالب👌👌👌
عاشق کتابای ترسناکم🚧☢️🤐