سرشار از پیچ و خم های هوشمندانه و تاریک.
رمانی تکان دهنده و پرهیجان که با جسارت به کاوش در تاوان انکار هویت می پردازد.
خردمندانه، ترسناک و نشاط بخش.
به سن خاصی که می رسی-گاهی پانزده سالگی است و گاهی چهل و شش سالگی-می فهمی کلیشه ای که برای خودت انتخاب کرده ای، دیگر به درد نمی خورد.
همه، همه چیز را سرکوب می کنند. فکر می کنی کسی در میان این انسان های «نرمال» هست که واقعا بداند همیشه می خواهد چه کار کند؟ البته که نه.
خون، عطش را فرو نمی نشاند. آن را تشدید می کند.
واقعا عالی بود صد در صد لذت میبرید از خوندنش