رمان ارتعاش به قلم مرضیه اخوان نژاد، روایتگر داستان مردی جوان به نام شهراد و ماجرایی است که ناخواسته پای در آن می گذارد. او که مثل همیشه خود را برای چالشی دیگر با صخره هایی جان سخت و مسیرهایی صعب العبور آماده کرده است، ناگهان در مسیر حرکتش که جاده ای خلوت و کم رفت و آمد است با دختر جوان ترسیده ای مواجه می شود که با التماس می خواهد جانش را نجات دهد. آیسان ادعا می کند که کسانی در پی کشتن او هستند و صدای شلیک گلوله ها جایی برای شک باقی نمی گذارد. شهراد کمک می کند تا آیسان سوار ماشین شود و هر دو از مهلکه ای که در آن گرفتارند خود را نجات دهند؛ اما وجود سه گلوله در بدن دختر او را بیهوش می کند. یک بی هوشی ادامه دار که پای شهراد بی گناه را در پرونده ی قتلی بزرگ که سرکرده های فرقه هایی شیطان پرستی در آن نقش دارند باز می کند. تنها راه نجات شهراد زنده ماندن آیسان و شنیدن واقعیت از زبان اوست. واقعیتی که ریشه در گذشته ای نه چندان دور دارد…
کتاب ارتعاش