داستان دختری بانشاط و مهربان به اسم مهتاب که کمک کردن به دیگران را دوست دارد و از آن لذت می برد. زینب زنی درمانده و بیچاره است که شوهرش، او و فرزند کوچکش را مورد آزار و اذیت قرار می دهد. مهتاب همه ی تلاشش را می کند تا به او کمک کند که از این زندگی فلاکت بار نجات پیدا کند. در همین راستا با وکیلی به نام سیاوش آریازند آشنا می شود و این آشنایی سبب تغییر مسیر زندگی خودش هم می شود.
کتاب لبخند خورشید