یک اثر کاملا مفصل و تحریک آمیز.
ثقیل ، آموزنده و جذاب. . . مهارت های روایی بکرت، داستان سرمایه داری را برای همه خوانندگان تازه و جالب نگه می دارد.
مطالعه ی نزدیک [بکرت] در مورد اقتصاد پنبه، یک مدل ارزشمند برای مطالعه عمومی سرمایه داری است؛ یک سیستم اقتصادی که در آن برده داری و استعمار دور از ذهن نبوده بلکه در تمامیت آن به صورت یکپارچه حضور دارد. . . مشارکتی ارزنده.
استادانه . . . امپراتوری پنبه با تحقیق عمیق و بسیار خواندنی ، بینش جدیدی را درباره گسترش بی امان سرمایه داری جهانی ارائه می دهد. بکرت با نثری برازنده و استدلالی روشن و جذاب ، نه تنها نمودار گسترش سرمایه داری پنبه است بلکه به شرایط کارگران برده در مزارع و کارگران مزدی در کارخانه ها می پردازد. یک دستاورد حیرت انگیز.
اثری مهم . . یک کار عمده ی پژوهشی که به این زودی ها چیزی از آن جلو نخواهد زد؛ زیرا گزارشی قاطع از محصولی است که به قول بکرت سکوی پرتاب انقلاب صنعتی بود.
پس از طلوع ارتش آزتک و اقتصاد امپراتوری آن ها پس از ۱۳۵۰، پوشیدن لباس پنبه ای از میان خواص به مردم عادی گسترش یافت و همین باعث افزایش تولید پنبه شد. از وقتی مردم بیشتری لباس های پنبه ای پوشیدند، فرآیند تولید آن بیشتر از هر زمانی اهمیت یافت. شیوه های بافندگی و رنگ آمیزی به ویژه برای به رخ کشیدن تفاوت های اجتماعی با لباس های متمایز، به طور روزافزونی بهبود یافتند. تولید بومی پس از فتح آمریکای مرکزی توسط استعمارگران اسپانیایی در قرن شانزدهم ادامه یافت. یکی از حاکمان اسپانیای استعماری قرن هفدهم به نام دون خوان دویلوگاتیرر سوتو مایور در ستایش زنان بومی متعلق به قلمرو سابق مایاها گفت: «آن ها با شور و حرارت پنبه ها را می ریسند و پارچه ها را می بافند و بعد به آن ها رنگ های فوق العاده ای می زنند». علاوه بر پوشاک، پنبه در پیشکشی های مذهبی، در هدیه دادن، در مبادله کالابه کالا، برای آویزهای تزئینی، پیچیدن مومیایی، به عنوان زره پوش یا حتی مصارف طبی کاربرد داشت. سالانه نزدیک ۵۳ میلیون کیلوگرم پنبه در دوران پیشاکلمبی (دوران پیش از کشف آمریکا به دست اروپاییان) در مکزیک، که به اندازه تولید ایالات متحده در سال ۱۸۱۶ بود، تولید می شد. وقتی حاکمان تئوتیهوکان قلمروی قدرت خود را گسترش دادند، از مناطقی که در آن ها پنبه کشت می شد، خراج دریافت کردند. آزتکی ها به سرزمین هایی که در آن پنبه کشت می شد نام های ناهوآتل (نام های آزتکی) می دادند، نام هایی هم چون «در معبد پنبه»، «در رودخانه پنبه» یا «روی تپه پنبه». مکزیک و پرو مراکز پیشاکلمبی صنعت پنبه بودند اما تولیدات پارچه های پنبه ای به دیگر مناطق قاره هم کشیده شد. در جایی که امروز برزیل نامیده می شود، الیاف پنبه از گیاهان وحشی جمع و در تولید پارچه استفاده می شد. علاوه بر این در مناطق جنوب غربی آمریکای امروز، نزدیک سال های سیصد قبل از میلاد، بومیان آمریکایی به خصوص ناواجوها و هوپی ها با حرص و اشتیاق به کار کاشت پنبه مشغول شدند. دانش پنبه از آمریکای مرکزی تا سواحل غربی مکزیک هم رفته بود. وقتی مهاجرین سکنی گزیدهٔ اسپانیایی با سرخ پوستان شمال ریوگرانده برخورد کردند، متوجه شدند که «سرخپوستان پنبه را می ریسند و از آن پارچه می بافند و روپوش هایی از جنس پنبه بر تن می کنند.» برای بعضی از بومیان آمریکا پنبه همچنین مصارف مذهبی مهم هم داشت: هوپی ها از پنبه به عنوان نماد ابر در مراسم دعای باران استفاده می کردند. آن ها همین طور پنبه را «به مثابه یک نور جسمانی معنوی شبیه ابر» بالای صورت مردگان قرار می دادند. علاوه بر این در سرزمین های کارائیب هم کاشت پنبه به طور گسترده رواج داشت. وقتی کریستف کلمب به کارائیب رسید با دیدن مزارع وسیع پنبه خیال کرد که به هند رسیده است. او جزایر کارائیب را این گونه توصیف کرده است: «پر از... پنبه». کاشت و تولید پنبه هم چنین، تاریخی طولانی در آفریقا دارد. احتمالا اولین بار نوبی ها در شرق سودان امروزی پنبه کاشتند. بعضی ها بر این عقیده اند که در این سرزمین پنبه از پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح کاشته، ریسیده و بافته می شده است. با این وجود یافته های باستان شناسی در مروئه در ساحل شرقی رود نیل، وجود پارچه های پنبه ای را تنها بین پانصد تا سیصد سال قبل از مسیح تأیید می کند. از سودان پنبه به شمال و مصر کشیده شد. پارچه پنبه ای هیچ نقشی در تمدن مصر باستان ایفا نمی کرد، اما می دانیم که دانه های پنبه به عنوان خوراک حیوانات از ۲۶۰۰ تا ۲۴۰۰ سال پیش از میلاد مسیح استفاده می شد.