یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم. . . اگرچه سیمنون در وادار کردن ما به نگاه به درون بی نظیر بود ، این توانایی به وسیله استعدادش در جذب وسواس گونه ما به داستان هایش، پوشانده شده بود.
و مگره دوباره پیپش را که موقع وارد شدن به آپارتمان دختر جوان، با یک حرکت شست خاموش کرده بود، روشن کرد. موقع خداحافظی با مهمانش، بلامی کمی ناراحت به نظر رسید. آیا از این ملاقات مایوس شده بود؟ آیا سکوت مگره کمی موجب نگرانی او نبود؟ دکتر حتی یک بار هم از همسرش چیزی نگفت و حرف معرفی کردنش به سربازرس هم مطرح نشد. «امیدوارم آقا سعادت ملاقات دوباره با شما را داشته باشم.» او هم ضمن دور شدن، زیر لب گفت: «من هم همین طور.» مگره تقریبا از خودش راضی بود. پک های کوچکی به پیپش می زد و به طرف مرکز شهر می رفت. نگاهی به ساعتش انداخت و برگشت و خودش را به مسیری که معمولا باید در این ساعت در پیش می گرفت، رساند و مناظر آشنای خودش را بازیافت: بندر، بادبان های گشوده، بوی قطران و نفت گاز، کشتی هایی که در ورودی بندر، جلوی بازار سرپوشیده ماهی، لنگر می انداختند.
داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»
این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.