نه که حدیث تازه ای باشد ، دیگرگون شدن آدم های همگون با گذر زمان و شرایط زیستن ، اما ، نگاه به آن می تواند تازه باشد . رمان « داستان من » حدیث آدم هایی همسان است که با قرار گرفتن در گره گاه های زندگی راه از همدیگر جدا می کنند . پخته مردی – به گونه همه مان – گذشته را به دید می آورد : دید اکنونش . شاید به امید بهانه ای برای زیستن . سه چهار دانش آموز را می بیند که می بالند با هم و زندگی را چون همه مان آزمون می کنند ، اما... اما امواج قدر سال 1357 از راه می رسند و اینجاست که آن سه چهار یار به ظاهر همسان راههایی نه به یک شکل برمی گزینند . نه که گزیری نباشد ؛ گاه انتخاب است . آنچه در وجودشان جوانه زده پس پشت رفتارها و در باهم بودنشان رشد کرده به یکباره و بی تعارف رو می شود . راه هاشان به صورت هم چنگ می زنند . رمان « داستان من » گویه های خاموش مرد میانسالی است از آن روزها ، آن سال ها . انتخابی که آشکارا قد برافراخته و ستیز ناگزیر آن ها را رو می کند . حدیث بودن آدم هایی چند بر آناتی از گردش این کره خاکی که بسیار آدم دیده و فراوان رویارویی . رمان « داستان من » ناخنکی است به حافظه پیر این کره خاکی .
کتاب داستان من