روزی اباقا خان، پسر هلاکو خان، پادشاه مغول، به شکار می رود و در حین شکار صدمه می بیند. با حرکتی ساده خونی که از زخم خارج می شود، بند می آید؛ اما پس از چند روز آن زخم به دملی چرکین تبدیل می شود، به گونه ای که هیچ کدام از طبیبان نمی توانند پادشاه را درمان کنند، به همین سبب از خواجه نصیرالدین کمک می خواهند.
کتاب قصه های تصویری از زندگی خواجه نصیر طوسی 11