قی ادبی از کتاب مقدس در نفس امر نامشروع نیست. کتابی که به این اندازه تاثیر ادبی داشته است، امکان ندارد که خودش از صفات ادبی بی بهره بوده باشد. اما پیداست که کتاب مقدس چیزی « بیشتر » از اثری از آثار ادبیات است، حالا « بیشتر » هر معنایی که می خواهد داشته باشد فکر هم نمی کنم استعاره کمّی چندان کمکی بکند. گفته ام که کاش می توانستم از قوانین ( نصوص ) ( ۱۱) هنری عرفی خلاصی یابم، منتها « وحدت » یکی از این قوانین است، و بی توجهی به وحدت در کتاب مقدس به همان اندازه آشکارایی وحدت در آن برجسته است. در نهایت، طبق انتظار، کتاب مقدس از جملگی معیارهای ادبی طفره می رود. به قول کی یرکگور، رسولان نابغه نیستند البته این هم هست که « نابغه » نیز به نظر من واژه چندان مفیدی نیست. تجربه من در ادبیات غیرمذهبی نشانم داده بود که اصول صوری ادبیات در درون ادبیات جای دارد، همچنان که اصول صوری موسیقی، که در سونات و فوگ یا روندو تجسم می یابد، وجودی بیرون از موسیقی ندارد. اما اینجا با کتابی سر و کار داریم که از نویسندگان انگلوساکسون بگیر تا شاعران کم سن و سال تر از من نفوذ مدام و بارآوری بر ادبیات انگلیسی گذاشته است، و با این حال کسی را سراغ نمی توان گرفت که گفته باشد "Bible" جزو آثار ادبیات « است » .