کتاب زنان

Mujeres
کد کتاب : 38850
مترجم : سمانه میلانی تبریزی
شابک : 978-6226837477
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 244
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1996
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب زنان اثر ادواردو گالئانو

گالئانو در کتاب زنان، داستان‌های فراوانی را از پرستاران، هنرمندان، نویسندگان، خبرنگاران، شاعران، دانشمندان، سیاستمداران، ورزشکاران، عالمان دینی، قدیسان، اساطیر و ایزدبانوان، آزادگان و بردگان، زنان نامرئی و مرئی به تصویر می‌کشد؛ داستان‌هایی مستند، تفکربرانگیز و حقیقی. گالئانو می‌کوشد بشر را به تأمل در ساختار فلسفه و حقوق مدنی جهان غرب وادارد که «چگونه انسانیت می‌تواند بدون عنصر عدالت، خود را معنا کند؟»، «چگونه نیمی از بشریت در دنیای غرب، همواره در طول تاریخ قربانی تاخت‌وتازهای عقاید و مذاهب گوناگون، از ارسطو گرفته تا سن پدرو، شده‌اند و ساده‌ترین حقوقشان نادیده انگاشته شده است؟» در تمامی سطور این داستان‌ها، شیوهٔ برخورد جوامع غربی که مدعی صلح و روشنفکری و برابری حقوق زنان و مردان‌اند، با زنان به تصویر کشیده شده است. چه استعدادها و توانایی‌ها و حتی اعتراضاتی که در نطفه خاموش شد و کسی آنان را بهایی نداد؛ چراکه زنان پرچم‌دار آن بودند.
"چه بسیار زنانی که در رویدادهای تاریخی نقش داشته اند، اما نام و یادشان از صفحه روزگار محو شده است. آنان که جسارت رویا پردازی داشتند و بابتش مجازات شدند. زنانی که زنده می مانند و یاری می رسانند تا زنده بمانیم. "گالئانو" از زنانی می گوید که برای بهبود شرایط خود جنگیدند و به سبب فرمان نابرداری متداول زنانه و به رغم شکنندگی شان، داستان های تکان دهنده رقم زدند و برای به دست آوردن تغییراتی که خواهانش بودند، زجرها کشیده اند؛ زنان ناشناسی که رشادت هایشان چشم ها را خیره ساخت؛ آنان که به سبب زیبایی یا استعداد ذاتی شان پرآوازه گشتند و رویاهای شان را در آغوش کشیدند؛ شخصیت هایی همچون شهرزاد هزارو یک شب که از بیم مرگ هرشب برای پادشاه داستان می سراید و..."

کتاب زنان

ادواردو گالئانو
ادواردو گالئانو زادهٔ ۳ سپتامبر ۱۹۴۰ و درگذشته ی ۱۳ آوریل ۲۰۱۵ یک روزنامه‌نگار، نویسنده، و رمان‌نویس اهل اروگوئه بود. از آثار شناخته شدهٔ او رمان سه‌گانهٔ حافظه آتش (۱۹۷۶)، است که به ۲۰ زبان ترجمه شده‌است. فراتر از همه او تلفیقی از روزنامه‌نگاری، تحلیل‌گر سیاسی و تاریخ بود.
قسمت هایی از کتاب زنان (لذت متن)
در کودکی، در امریکای جنوبی شکار شد و او را چندین بار از صاحبی به صاحبی دیگر فروختند تا اینکه پس از رسیدن به درهٔ سیلم امریکای شمالی، این خریدوفروش متوقف شد. این برده که تیتوبا نام داشت، در خانهٔ بزرگ سموئیل پریس، که همچون معبد پیوریتن ها مقدس بود، خدمت می کرد. دختران سموئیل تیتوبا را می ستودند. آنان در بیداری، هنگامی که تیتوبا برایشان داستان هایی دربارهٔ احضار ارواح می گفت یا از روی سفیدهٔ تخم مرغ آینده شان را پیشگویی می کرد، در رویاهای خود سیر می کردند. در زمستان ۱۶۹۲، هنگامی که شیطانْ روح کودکان را تسخیر کرده بود و آنان روی زمین به این سووآن سو غلت می زدند و فریاد می کشیدند، تنها تیتوبا توانست آرامشان کند. او آن ها را نوازش کرد و در گوششان داستان هایی زمزمه کرد تا در دامانش به خواب فرورفتند. همین امر او را محکوم کرد به اینکه پادشاهی برگزیده و بافضیلت خدایان را به دوزخ آلوده کرده است. ازاین رو مغ قصه گو در میدانی عمومی به چوبهٔ دار آویخته شد و اعتراف کرد. تیتوبا را به طبخ کیک هایی با دستورالعملی شیطانی متهم کردند و آن قدر او را تازیانه زدند که اتهامش را پذیرفت و گفت: «بله». او را به برهنه رقصیدن با جمیع جادوگران، بدنام کردند و آن قدر شلاقش زدند که گفت: «بله». او را به هم خوابگی با شیطان متهم کردند و آن قدر شلاقش زدند که گفت: «بله». وقتی به تیتوبا گفتند که همدستانش دو فرد مسن بودند که هرگز به کلیسا نمی رفتند، متهم به متهم کننده تبدیل شد؛ او با انگشت به دو فرد شیطانی دیگر اشاره کرد و پس از آن تازیانه نخورد. پس اهل کلیسا دوباره متهمان دیگری را به جایگاه فراخواندند و چوبهٔ دار دست از کار نکشید.