در نظام دانش علم انسانی در ایران، استبداد بدل به امری بدیهی و دم دستی شده است که از قفا ما را دنبال می کند و تغییرات اکنون و آینده را توضیح می دهد و پیش بینی می کند. اگر بتوان فصل مشترکی برای اندیشه ورزی درباره ایران در نظر گرفت، به نظر می رسد که این فصل مشترک استبداد ایرانی است. حال ابهام اصلی در این نقطه است که اگر استبداد اینچنین توانایی تبیین پدیده های مختلف اجتماعی را دارد، خود استبداد به مثابۀ یک هستی نظری چگونه تبدیل به مسأله شده است. دانش تاریخی موجود را اگر به مثابۀ یک گفتمان در نظر گیریم، به نظر می رسد استبداد دالی مرکزی برای این گفتمان است و معروف ترین متون در زمینۀ مطالعات تاریخی در ایران، استبداد را به عنوان یک محور اصلی در نظر گرفته اند (اگر اصلی ترین محور نباشد) اینجا مسأله ای پر رنگ جلوه می کند. اگر این حقیقت را جدی بگیریم که همۀ پدیده های اجتماعی دارای تاریخ هستند و هستی تاریخمندی دارند، آنگاه این مسأله ارزش تأمل کردن دارد که خود استبداد چگونه تبدیل به مفهومی محوری در تاریخ اندیشۀ ایرانی شده است.
بزرگترین عیب این دیدگاه محافظه کاری عمیقی است که در بطن این نظریه وجود دارد. در این نگاه(که اصولا بر تحلیل گفتمان فوکویی استوار است)استبداد برساخت میشود. به عبارتی دیگر استبداد یک برساخت است نه اینکه تاریخ ما واقعا استبدادی باشد!.نسبی گرایی پیامد این دیدگاه چیزی جز محافظه کاری عمیق نیست.بماند اینکه از لحاظ تجربی جامعه امروز هم بیشتر شواهد برای حمایت از نظریه استبداد فراهم میآورد تا انواع مطالعات پسافوکویی و پسااستعماری.
من هم از خواندن کتاب همین اسنباط را دارم. اصولن دیدگاه فوکویی ره به محافظه کاری میبرد. این نوشته تمام تلاش خود را میکند که بگوید واقعیتی به نام استبداد در کار نیست. استبداد نوعی برساخت است. این برساخت را برای ما «ساخته »اند. جالب است که نویسنده نگاه خود را نیز انتقادی میداند!
رساله دکتری آرش حیدری یکی از جذابترین تحقیقهای تاریخی است که دانشکدههای علوم اجتماعی انجام شده است و به وضوح نشان میدهد که توضیحاتی که براساسِ استبداد شرقی یا چرخه استبداد- هرج و مرج استوار هستند، چقدر میتوانند نادقیق و نابسنده باشند
دوست عزیز همین الان حوادث روز به سادگی نظریه استبداد را تایید میکند.این نسبی گراییهای فوکویی کار ما را به اینجا کشاند. شما فکر میکنید ترکیب بازگشت به خویشتن و یا جامععه شناسی اسلامی از کجا میآید؟ از همین نوع تحلیلها که شما جذاب خوانده اید.
نسبی گرایی فوکویی یعنی چی؟ خداییش این اصطلاحاتو از کجا میارید؟ آخر و عاقبت مطالعه مقالات دوزاری و عدم مطالعه کتابهای خود فوکو ابداع یا تکرار این اصطلاحات است