کتاب لئا

Lea
کد کتاب : 40672
مترجم : زهرا نیکان پور
شابک : 978-6004610742
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 256
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2007
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

«پاسکال مرسیه» از نویسندگان برجسته در ادبیات سوییس

معرفی کتاب لئا اثر پاسکال مرسیه

کتاب «لئا» رمانی نوشته «پاسکال مرسیه» است که اولین بار در سال 2007 به چاپ رسید. «مارتاین» همسرش را از دست داده و به دنبال دلیلی برای ادامه زندگی است. دختر او، «لئا»، پس از مرگ مادرش، —در سوگی عمیق غرق شده—تا این که دختر صدای ویولنی را می شود که در یک ایستگاه قطار در حال نواخته شدن است. این اجرا او را مسحور می کند، و «لئا» تصمیم می گیرد که نواختن ویولن را بیاموزد. او خیلی زود استعداد نهفته خود را نمایان می سازد و به جهان اجرا و تمرین وارد می شود. پدرش نیز در این مسیر هر کمکی که از دستش برمی آید، برای او انجام می دهد. اما مشکلات روحی پس از مدتی دوباره به سراغ «لئا» می رود و پدرش که نگران سلامتی او است، نقشه ای جسورانه و البته غیرقانونی را عملی می کند تا «لئا» را از فروپاشی روانی قریب الوقوع نجات دهد.

کتاب لئا

پاسکال مرسیه
پیتر بیری (Peter_Bieri) (متولد ۲۳ ژوئن، ۱۹۴۴)، که بیشتر با نام مستعار پاسکال مرسیه (Pascal Mercier) شناخته شده‌است، یک نویسنده و فیلسوف سوئیسی است.بیری فلسفه، مطالعات انگلیسی و مطالعات هندی را در لندن و هایدلبرگ تحصیل کرد. وی مدرک دکترای خود را در هایدلبرگ در سال 1971 پس از تحصیل با دیتر هنریش و ارنست توگندات در زمینه فلسفه زمان، با استناد به کار J. M. E. McTaggart. پس از گذراندن دوره دکترا، بیری بعد از یک دوره تحصیلی در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، دانشگاه هاروارد، انستیتوی مطالعات پیشرفته...
نکوداشت های کتاب لئا
An unforgettable story of a father’s love.
داستانی فراموش نشدنی درباره عشق یک پدر.
Barnes & Noble

A revelatory portrait of genius and madness.
پرتره ای آشکارگرانه از نبوغ و جنون.
Amazon Amazon

A passionate tale of finding comfort in the wake of tragedy.
داستانی پراحساس درباره یافتن تسلی بعد از تراژدی.
World Literature Today

قسمت هایی از کتاب لئا (لذت متن)
یاد گرفتم که متنفر باشم و وحشت کنم، و همچنین یاد گرفتم که دوست بدارم و زمانی که اجرا به پایان می رسید، دلتنگ شوم. این موضوع، «لئا» و من را با هم متحد، و همزمان ما را از هم جدا می کرد.

دست های مرطوب او، دست های مرطوب من می شد؛ پریشان خاطری و سراسیمگی اش در من نیز بسط و گسترش می یافت. لحظه هایی بود که اعصابمان همانند اعصاب یک وجود واحد به لرزش درمی آمد. حتی محال بود قضیه طور دیگری باشد؛ «لئا» وقتی احساس می کرد من همراه او در تب و تاب نیستم، در پرتگاهی از تنهاماندگی سقوط می کرد.

می توانم با ذکر روز، حتی ساعت، دقیقا بگویم چه زمانی همه چیز شروع شد. سه شنبه بود، هجده سال پیش، تنها روزی در هفته که «لئا» بعد از ظهرها هم مدرسه داشت. یکی از روزهای ماه مه، آسمان آبی تیره، همه جا درخت ها و بوته های پرشکوفه.