"معصومه نیازی" پرستار بیمارستان است. او بیماری به نام "مجتبی" را پرستاری می کند که مشکل روانی دارد. مجتبی تحت تاثیر محبت های معصومه به او دل می بندد اما معصومه قرار است با دکتر بیمارستان، آقای "شادگان" ازدواج کند. مجتبی از دوری معصومه خودکشی می کند. معصومه که از این اتفاق بسیار ناراحت است و خود را مقصر می داند پس از آن به بیمارستان نمی آید. دکتر شادگان که در پی او است متوجه می شود که معصومه دیوانه شده است.
کتاب نازنین