وقتی نام جاده ی چالوس می آید ناخداگاه طراوت وشادابی را به شنونده القا می کند و شاید در دل بگوید خوش به حال کسانی که آنجا زندگی می کنند مرد جوان ما هم زادگاهش آن شهر زیبا با جنگل های سرسبز و هوای بهاری است. شهری با روستاهایی کوچک مردمانی ساده دل در مجاورت دریای بی کران خزر. در چوبی اتاق با صدای ناهنجاری روی پاشنه چرخید و زن میان سال نسبتا چاقی که روسری اش را به سبک محلی بسته و لباس چیت بلندی بر تن داشت وارد شد و لحاف را از روی رضا کنار زد وگفت : بلند شو پسر چه قدر می خوابی ؟ مخصوصا امروز که این همه کار داریم توخوابیدنت گرفته .