سکوت یکی از اسرار عشق است .
در زندگی مشترک، به یکدیگر عشق بورزید ولی از آن زنجیر اسارت نسازید و اجازه دهید تا عشق، همچون دریائی مواج، ساحل روح شما را به هم پیوند دهد.
انسان به عبث می کوشد تا زندگی را در بیرون از وجود خویش بیابد، غافل از آنکه، هرچه را می جوید، درون اوست .
عشق محدود، تنها به تصاحب معشوق می اندیشد و عشق بی انتها، فقط خود را طلب می کند.
عشق یگانه گلی است که بی نیاز از فصول می روید و غنچه می دهد .
کهنسالی، مانند برف گسترده بر زمین است که باید با نور آگاهی و حقیقت، دانه های پنهان در زیر خود را حرارت دهد و با نگهداری، آن ها را بارور سازد...
در زندگی مشترک، قلب هایتان را به یکدیگر ببخشید اما نه برای نگاه داشتن. زیرا تنها دست زندگی، نگهدارنده ی قلب های شماست. و در کنار یکدیگر بایستید اما نه نزدیک به هم، همچون ستونهای معبد که از هم جدا هستند و مانند درختان بلوط و سرو که در کنار هم - و نه در سایه یکدیگر - رشد می کنند و بارور می شوند .
عشق، خواسته ای دیگر ندارد جز تبلور خویش.
بگذارید که در دوستی و محبت، منظوری خاص نباشد. تنها روح دوستی را عمق ببخشید .
عشق، آن شراب مقدسی است که خدایان از قلب خود می گیرند و درون قلب انسانها می ریزند .
آن هنگام که عشق شما را می خواند، از آن پیروی کنید.
هر چند که راه عشق سخت و پر فراز و نشیب باشد.
عشق، زائیده ی کشش و تمایل روح است و اگر در لحظه ی اول زائیده نشود، در طی سال ها یا حتی نسل ها نیز حاصل نخواهد شد.
عشق معرفتی ملکوتی است که به انسان، توانائی دیدن آنچه خدایان می بینند را می دهد.
آهنگ صدا، دل انگیز است ولی طنین قلب، ندائی ناب و بی آلایش است از بهشت.
عشق جز خود، نه چیزی می دهد و نه می گیرد. نه مالک کسی است و نه مایملک آن، عشق تنها برای عشق کافیست.