مشاهدهای غیرمنتظره ما را بر آن داشته که چندین سال در باب دامنهای متنوع و گسترده از اشکال و نشانه های هیستری تحقیق کنیم، با این هدف که عامل سبب ساز آن را کشف کنیم - یعنی رخدادی که اغلب در سالیان دور، برای اولین بار موجب بروز پدیده ی مد نظر شده است. در اکثر قریب به اتفاق موارد، نمی توان با روند ساده ی سوال و جواب از بیمار به منشأ بیماری رسید، حتی با کامل ترین سوال و جواب ها.
این ارتباط اغلب چنان روشن است که چگونگی ایجاد این پدیده به واسطه ی رخداد سبب ساز کاملا آشکار می شود. در این صورت، نشانه ی بیماری به وضوح بر حسب عوامل سبب ساز تعیین شده است. می توانیم مثالی بسیار عادی و رایج را مطرح کنیم، هیجان دردناکی که حین صرف غذا پدید می آید، اما در آن لحظه سرکوب می شود، و سپس دل آشوبه و تهوعی ایجاد می کند که به شکل استفراغ و تهوع هیستریک دوام و استمرار می یابد. دختری که در اوج اضطراب کنار بستر بیمار به تماشا ایستاده بود، دچار حالت شفق شد و توهم وحشتناکی دید، و همزمان بازوی راستش که روی پشتی صندلی قرار گرفته بود، بی حس شد و خواب رفت؛
اما رابطه ی علی آسیب روانی تعیین کننده با پدیده های هیستریک از سنخی نیست که بتوان گفت آسیب روانی در این میان یک عامل فتنه انگیز است که موجب رهایی و بروز نشانه می شود، و از آن پس برای خود موجودیتی مستقل می یابد. بالعکس، باید فرض کنیم که آسیب روانی - یا دقیق تر بگوییم، خاطره ی آسیب روانی به مانند شیئی خارجی عمل می کند که تا مدت ها پس از ورودش به بدن عاملی فعال باقی می ماند؛ ما گواه این مسئله را در پدیده ای بسیار قابل ملاحظه می یابیم که در عین حال، به یافته هایمان جنبه ی عملی مهمی می بخشد.