کتاب پایان او

The End of Her
کد کتاب : 42543
مترجم :
شابک : 978-6222351670
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 294
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2020
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب پایان او اثر شاری لاپنا

کتاب «پایان او» رمانی نوشته «شاری لاپنا» است که اولین بار در سال 2020 انتشار یافت. «اریکا واس» قصد دارد زندگی زنی ثروتمند به نام «استفنی کیلگور» و همسرش، «پاتریک» را مختل کند. «اریکا» که به اخاذی و اغواگری عادت دارد، همچنین به سراغ شریک تجاری «پاتریک» یعنی «نیک فوت» و همسرش، به علاوه یک زوج دیگر می رود. با این حال «اریکا»، ویرانگرترین تهدیدهای خود را به «پاتریک» اختصاص می دهد—کسی که «اریکا» 9 سال پیش در روستای «کریمور» با او رابطه ای نزدیک داشت. «استفنی» که نوزادانی دوقلو دارد، به خاطر وضعیت شکننده و کم خوابی های مداوم خود، طعمه ای عالی برای حیله گری های «اریکا» به شمار می آید. اما آیا او، وقتی این موضوع را مطرح می کند که مرگ همسر نخست «پاتریک» تصادفی نبوده، همچنان در حال دروغ گفتن است؟

کتاب پایان او

شاری لاپنا
شاری لاپنا، نویسنده ی کانادایی است. او را بیشتر به خاطر کتاب زن همسایه می شناسند؛ اثری که هم در کانادا و هم در سایر کشورهای دنیا به فروش بسیار بالایی دست یافت.لاپنا قبل از آغاز حرفه ی نویسندگی، وکیل و معلم زبان انگلیسی بود. او اولین رمان خود را در سال 2008 به چاپ رساند و از همان ابتدا، مورد تمجید و تحسین منتقدین قرار گرفت. شاری لاپنا در طول چند سال نویسندگی خود، چهار رمان منتشر کرده که همگی با بازخورد بسیار خوبی از طرف منتقدین و مخاطبین همراه بوده است.
نکوداشت های کتاب پایان او
Once you pick it up, you will not want to put it down.
به محض این که کتاب را بردارید، نمی خواهید آن را کنار بگذارید.
USA Today USA Today

Shari Lapena is one of the best thriller writers in the business.
«شاری لاپنا» یکی از بهترین نویسندگان تریلر کنونی است.
Steve Cavanagh, bestselling author

Unputdownable.
اثری که نمی شود آن را کنار گذاشت.
Louise Candlish, bestselling author

قسمت هایی از کتاب پایان او (لذت متن)
فن بالای گاز را روشن کرد، پنجره بالای سینک ظرفشویی را هم باز کرد و با شتاب به طبقه بالا دوید. یک چهارپایه از بیرون اتاق خواب برداشت تا قدش به دستگاه اعلام خطر راهرو برسد. دست هایش می لرزید و بالاخره به سختی توانست آن را خاموش کند.

صدای گریه بچه ها را شنید که با صدای زنگ هشدار بیدار شدند. هیس هیس کنان وارد اتاق بچه ها شد و یکی یکی آن ها را بغل کرد و گونه آن ها را بوسید. اما کار از کار گذشته بود و آن ها ساکت نمی شدند. «اما» و «جکی» را برداشت و به اتاق پذیرایی رفت و کلی اسباب بازی جلوی آن ها ریخت تا سرگرم بشوند و به آشپزخانه برگشت. هوا تمیز شده اما هنوز بوی دود می آید.

به ماهیتابه سوخته روی اجاق گاز نگاه کرد. هنوز هم از آن می ترسید. در فلزی را برداشت و متوجه شد داخل آن روغن است. قرار بوده چیزی را سرخ کند؟ یادش نمی آید. چطور ممکن است ماهیتابه را با روغن روی گاز بگذارد و فراموش کند و بخوابد؟ اگر آتش همه جای خانه را می گرفت، چه؟ به اتاق نشیمن برگشت؛ روی فرش نشست و به کاناپه تکیه داد و بچه ها را بغل کرد.