وقتی سقراط با کسانی صحبت می کند که خودشان را خیلی دانا می دانند، بسیار سوال می کند و در نهایت آنها می پذیرند که چیزی نمی دانند. وقتی به آدم نادانی می رسد، او را در مسیر دانا شدن قرار می دهد. سقراط ادعا می کند فقط و فقط یک چیز می داند: این که اصلا چیزی نمی داند! سقراط با فلسفه ورزی مداوم و سوال کردن از همه و با به پرسش کشیدن دانش دانشمندان و آشکار کردن نادانی هایشان سرانجام همه را حسابی عصبانی می کند. آدم های خودستایی که به دانایی شان می نازند بیشتر از همه از او متنفرند.