کتاب دیالکتیک روشنگری

Dialectic of Enlightenment
کد کتاب : 19433
مترجم :

شابک : 978-0443639531
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 353
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1944
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 9
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب دیالکتیک روشنگری اثر ماکس هورکهایمر

کتاب « دیالکتیک روشنگری » اثر "ماکس هورکهایمر" و "تئودور آدرنو" بدون شک ،تأثیرگذارترین کتاب انتشار یافته در مکتب تئوری انتقادی فرانکفورت است. این مقاله که در طول جنگ جهانی دوم نوشته شده و به صورت شخصی در بین مخاطبان در گردش بوده است ، در سال 1947 منتشر شد . نویسندگان در مقدمه می نویسند "آنچه ما قرار بود انجام دهیم ، چیزی غیر از توضیح این موضوع نبود که چرا بشریت ، به جای ورود به یک وضعیت واقعا انسانی ، در حال غرق شدن در نوع جدیدی از بربریت است ؟ " با این حال ، این اثر فراتر از انتقاد صرف از وقایع معاصر گام نهاده است و برخی تحولات جزئی را از منظر تاریخی دیده است ،مانند تولد تاریخ غربی . همچنین ذهنیت خود را از مبارزه با نیروهای طبیعی ، همانند آن چه در اسطوره ها نشان داده شده است ، در یک پیچش عظیم به تهدید آمیزترین تجربه های حال حاضر متصل می کنند . این کتاب شامل پنج فصل است که در نگاه اول به هم ارتباطی ندارند و با تعدادی یادداشت کوتاه همراه است . تجزیه و تحلیل های مختلف مربوط به پدیده هایی از قبیل جدا شدن علم از زندگی عملی ، اخلاق رسمی ، ماهیت دستکاری، فرهنگ سرگرمی و یک ساختار رفتاری پارانوئیدی است ، که بر ضد تلاش برای مقابله با نیروهای طبیعی بیان شده است و این نشانگر محدودیت های روشنگری است.

کتاب دیالکتیک روشنگری

ماکس هورکهایمر
ماکس هورکهایمر در ۱۸۹۵ در خانوده‌ای یهودی در اشتوتگارت در آلمان به دنیا آمد. او تنها فرزند بابتا و موسی هورکهایمر بود. در ۱۹۱۷ برای مدت کوتاهی به ارتش پیوست و دو سال بعد تحصیل روان‌شناسی و فلسفه را در مونیخ آغاز کرد. سپس به فرانکفورت رفت و زیر نظر هانس کورنلیوس تحصیلات خود را ادامه داد. در ۱۹۲۲ دکترای فلسفه گرفت و به مدت سه سال دستیار کورنلیوس بود و همان زمان بود که دوستی پایدار او با آدورنو آغاز شد. در سال ١٩٢٥ دکتری خود را با رساله ممتازی درباره‌ی سومین نقادی کانت گرفت. در سا...
قسمت هایی از کتاب دیالکتیک روشنگری (لذت متن)
با رقابت در زمینه اقتصادی، ذهن و فکر انسان نیز تقویت و تشویق می شود... به رغم دیالکتیک تاریخی، هرچه بیشتر در این باره می اندیشم، به این نقطه نظر می رسم که کارکرد و نقش لیبرالیسم از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. این تصور که اگر رقابتی در جامعه وجود نداشته باشد، بالندگی و شکوفایی انسان هایی آزاد را در پی خواهد داشت، به نظرم خطایی خوش بینانه است.

اما منظور از نظریه انتقادی چیست؟ به این پرسش می توان پاسخی کوتاه داد: نظریه انتقادی شکلی از تداوم نقد مارکسیستی به سرمایه داری است که پس از آشکار شدن ناکامی انقلاب پرولتری ( کارگری ) در کشورهای پیشرفته صنعتی اروپایی در آغاز قرن بیستم میلادی شکل گرفت. به بیانی دیگر، نظریه انتقادی ادامه دهنده آن مارکسیسم انتقادی است که به غفلت ورزی و کوتاهی های خود در عقیم ماندن تلاش هایش آگاهی دارد. آدورنو نیز در دیباچه دیالکتیک سلبی همین نکته را به گونه ای دیگر بیان می کند. او می گوید: « فلسفه که زمانی به نظر می رسید منسوخ شده است، به حیات خود ادامه می دهد؛ چراکه لحظه تحققش از دست رفته بود » .