قدمی بزرگ رو به جلو و موفقیتی چشمگیر.
بیانگر اهمیت خودکفایی و ارائه دهنده ی میوه ی دانش.
دوبووار با پس زمینه ی ادبی و فرهنگی چشمگیری می نویسد.
برای هر دو طرف ازدواج در آن واحد، هم لازم است و هم سود، اما در موقعیت های این دو طرف، موازنه وجود ندارد. برای دختران جوان، ازدواج یگانه وسیله ای است که بتوانند جزو اجتماع شوند و اگر «روی دست بمانند» از نظر اجتماع تحقیر شده اند. دختر جوان مطلقا منفعل است؛ پسرها ازدواج می کنند، زن می گیرند. پسرها در ازدواج، انبساط و تأکید وجود خود را می جویند نه حق وجود داشتن را. ازدواج برای آنها نوعی شیوه ی زندگی است نه سرنوشت.
زن بودن برای من چه معنایی داشته است؟ تا چهل سال تمام وانمود می کردم که زن بودن تفاوتی ایجاد نمی کند. روشنفکر بودم و روشنفکر یعنی روشنفکر. من با روشنفکر شدن، هویت بزرگسالی خود را بر الگوی تعارض و مخالفتی عمدی قرار داده بودم. من به عنوان روشنفکر می توانستم احساس حاد زنانه طرد شدگی ام را با پناه بردن به سنت فردگرایی افراطی، نه به عنوان یک زن که به عنوان یک فرد، مانع شوم. همان گونه که قبلا تن نداده بودم که به من برچسب «کودک» بزنند، حالا نیز خود را «زن» نمی دانستم. من، من بودم.
این دنیا، دنیایی مردانه بود. کودکی من با اسطوره هایی گذشته بود که مردان ساخته بودند و واکنش من در برابر آنها اصلا شبیه آن نبود که اگر پسر می بودم می داشتم. این انقلاب شخصی من در یک جمله خلاصه می شود: من که می خواستم درباره ی خودم حرف بزنم، به این نتیجه رسیدم که برای این کار نخست باید وضع زنان را به طور کلی توصیف کنم. جنس دوم خلق شد، من چهل ساله بودم.
بینش هایی به یاد ماندنی درباره ی جذابیت های «اگزیستانسیالیسم»
«خانم ها، شما همه چیز را به او مدیون هستید!» این جمله، تیتر روزنامه ای است که خبر درگذشت سیمون دوبووار را در آپریل سال 1986 به اطلاع همگان رساند.
چقدررر دیدگاه آدم رو عوض میکنه. خیلی شیرین و قابل فهم بود.
صرفاً بحث از رسیدن به حقوقی برابر نیست (که البته در جای خود مسئلهای است بغایت مهم)، بلکه بحث از رسیدن به هویتی برابر است. متأسفانه تاریخ و جامعهی مردسالار موجب شده که مقولهی "جنسدومبودن" تا مغز استخوان زنان نفوذ کند و آنچنان درونی شود که بیشک تمام تفکرات و تصمیمات مهم زندگیشان را تحتالشعاع قرار دهد. مسئله نه زیستشناختی است و نه ازلی و ابدی، بلکه تفکری است عامیانه که بدل به باوری جمعی شده است. باوری مبتذل اما شدیداً مستحکم و ریشهدار. پیش از تلاش برای تغییر جامعه، زنان باید این باور را در درون خود بشناسند و ریشهکن کنند. راه نجات رسیدن به آگاهی است. حقوق برابر زمانی محقق میشود که زنان به هویتی برابر دست یابند. به امید آن روز. "جنس دوم" کتابی است برای آگاهیبخشی.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ عالی بود و لازم
میتونین از کاست بکس رایگان گوش کنید....
مطلبی روشنگرانه و نقادانه در خصوص این کتاب نوشتم که متاسفانه "پشتیبانی ایران کتاب" صلاح ندید منتشر کند! باری، پیشنهاد میکنم دوستان برای فهم درست "مبانی و اصول ایدئولوژی فمینیسم" در کنار این کتاب، آثار سه اندیشمند (و فعال) این حوزه را که اتفاقا هر سه هم زن هستند و از منتقدان جدی "جریان فمینیسم چپ رادیکال" مطالعه کنند. ژولیا کریستوا، بل هوکس و جسا کریسپین. اون بخش از آثار سوزان سانتاگ هم که بصورت موضوعی به مسائل زنان میپردازد، میتواند بسیار مفید واقع شود.
بعد از تبدیل به فسیل شدن چون که کتاب روی هم دو جلد ۱۱۰۰ صفحه است تمومش کردم به به چند تا از اقوام هم جلد اول رو دادم و مطالعه کردن شاید بعضی جملههای جلد دوم افراطی باشه از نظر خیلیها ولی جلد اول نه من خودم جلد دوم رو خیلی دوست دارم ولی میگم بعضی جمله هاش شاید برای اکثر مردم افراطی باشه نه کل کتاب خیر کل کتاب نه من توی کل ۱۱۰۰ صفحه ۲ یا ۳ تا جمله اولش به نظرم افراطی اومد دلیل نمیشه گندش کنم و بگم آره این کتاب مزخرفه😐اگه تبعیض قائل نشم بعد از اینکه جلد اول رو داییم خوند شروع کرد به گفتن اینکه چرت و پرته قطعا بین نظر زن و مرد برای این کتاب فرقی هست چه فرقی خودتون نظرات رو هم بخونید و قصاوت کنید🤍
نازنین چرا موضوعو جنسیتیش میکنی؟ کی گفته قطعا بین نظر زن و مرد بعد از خوندن این کتاب فرقی هست؟ اگر نقد علمی و منصفانه باشه چه فرقی میکنه کی و با چه جنسیتی نقدکرده؟ بعدشم کی گفته این کتاب مزخرفه؟ حالا دایی تو گفته دلیل نمیشه که همه مردا اینجوری فکر کنن؟ یخورده آروم باش و احساسی برخورد نکن🙏
شخصا فمینیسم را به عنوان یه جنبش سیاسی بیشتر نمیبینم و قریب به پانزده کتاب که در بحث فمینیسم و زنان خواندم اخر فهمیدم اصلا نمیتونم «فمینیست» باشم چون بیشتر جنبه سیاسی داره و کم هم از زنان سوء استفاده نمیکنه! پیشنهادم اینه افرادی که بسیار بر سر این عقیده افراطی هستن کتابهای بیشتری بخونن . برابری هرگز به وجود نمیاد اما زنان میتونن راههای بیشتری باز و راههای زیادی را هموار کنن برای پیشرفت و ترقی . به امید روزهای بهتر
برابری هست ، قرار نیست به وجود بیاد
کاربر سایت "برابری"نیست، اتفاقا سیستم مردسالارانه ای که در آن زندگی میکنیم خواهان این است که شما باور کنید اختیار زنان دست خودشان است ولی در واقعیت اینطور نیست. منتها نکته ای که فمینیستهای افراطی متاثر از ایدئولوژی فمینیسم چپ رادیکال (همین جریان دوبووار) متوجه آن نیستند آن است که اساسا در چنین سیستم مردسالارانهی قدرت محوری، نه تنها زنان، که مردان هم بطور کلی از آزادی و برابری و سعادت در زندگی فردی و موفقیت در زندگی اجتماع برخوردار نیستند و صدالبته در چنین وضعیتی موقعیت زنان در یک شرایط مشابه نسبت به مردان باز هم ناعادلانهتر است اما این دلیل نمیشود که این تبعیض اولا کاملا حساب شده و سازمان یافته و با برنامه قبلی باشد و دوما فقط بر علیه زنان صورت گرفته باشد. این تبعیضی ست که در "نهاد قدرت" و "هنجارهای اجتماعی" بر علیه "توده مردم" (فارق از جنسیت آنها) وجود دارد و خود را در اشکال مختلفی منجمله حتی "استبداد شایستگی" نشان میدهد.
"برابری" نیست و نباید هم باشد! برابری ای که برخی جریانهای فمینیستی متاسفانه غالب و پرسروصدای امروز، بر آن اصرار دارند اساسا غلط و ناشی از یک "بدفهمی فلسفی" است. برابری در حقوق بنیادین انسانی(بطور مثال همان حقوق ذاتی بشر در بیانیهی حقوق بشر) درست است که آن هم بی قید و شرط مربوط به همهی انسانها است ولی "برابری جنسیتی" چیزی که این جریانهای پرسروصدا دنبال آنند بی معنی و پوچ است چون بقول ژولیا کریستوا به" تفاوتها و دگربودگیهای جنسی" توجه ای ندارد. انتقاد کریستوا به دوبووار اتفاقا از این منظر حایزاهمیت است چرا که به زعم کریستوا، دوبووار با تقلیل دادن ایدئولوژی فمینیسم به یک نظریه و ایدئولوژی سیاسی به "نفی نقش مادرانهی زن" میپردازد کریستوا مدعی است به جای نفی نقش مادرانهی زن باید به تکوین گفتمان تازه ای پیرامون این نقش پرداخت.به نظر او نوآوری حقیقی زنان وقتی تحقق مییابد که رابطهی "خلاقیت زن در بدست آوردن جایگاه اجتماعی" و "نقش مادرانه ی" او بیشتر مورد توجه قرارگیرد نه اینکه بطور کامل حذف شود.انتقاد دیگر کریستوا به دوبووار و موج دوم فمینیسم به ایدهی "دنبال زبان زنانهی واحد و بی مثال" برمی گردد. کریستوا معتقد است فمینیستهایی که مدعی هستند زبان و فرهنگ اساسا و از لحاظ "گوهری" پدرسالار بوده و باید آنها را رها کرد، راه به جایی نمیبرند و این رویکرد تا حدی افراطی و دور از واقعیت است زیرا فرهنگ و زبان قلمرویی است که "موجودات و سوژههای سخنگو" در آن برای درک هم "همزبانی و همدلی" نشان میدهند و زنان نیز چون در زمرهی سخنگویان اند از این روی به ناچار باید در این حوزه خود را سهیم بدانند.
یه درخواست داشتم از دوستان،میشه یک دلیل به من بدهید که چرا باید این کتابو بخونم؟همه یا فقط نقدش کردن یا به شکل افراطی تاییدش کردن.من نخوندمش بعدش که بخونم چی میشه ینی با شروع خواندن کتاب دنبال چی باشم ؟من نمیدونم
این کتاب سیر زنان در تاریخ رو در جلد یک بیان میکنه و سپس درباره نابرابریها در جلد دو صحبت میکنه . موضوع اصلی اینه که این کتاب اصلا در مورد فمینیسم نیست و کاملا درباره زنانه و از جنبههای متفاوت اونهارو بررسی میکنه و بعد از این کتاب جنبشهای فمینیستی به وجود اومد . اگر دوستان درباره فمینیسم میخوان بخوانند تاریخ فمینیسم غرب(زنان در روزگارشان) از مارلین لگیت را مطالعه کنن
خانم سعادت؛ در متنی که نوشتی دو اشتباه مفهومی داشتی. اول اینکه تاریخ فمینیسم را با مفاهیم فمینیسم(فلسفه و ایدئولوژی و مسائل فمینیسم) اشتباه گرفتی (این کتاب درباره تاریخ فمینیسم نیست ولی دربارهی مفاهیم و مسائل آن است) و دوم اینکه تصور میکنی جنبشهای فمینیستی بعد از این کتاب بوجود آمده در حالی که اینطور نیست و جنبشهای فمن تقریبا به موازات ایدئولوژی اون از قرن ۱۸میلادی در آلمان و هلند و فرانسه و بریتانیا بوجود آمده بود و در قرن بیستم هم سه موج عمده رو سپری کرد که جریان دوبووار تاثیرگذار بر موج دوم بود و امروز منقدان بسیار جدی ای هم دارد. ضمنآ اون برداشت شما از صرفآ سیاسی بودن ایدئولوژی فمینیسم هم غلط و متاثر از موج دوم و همین کتاب است.
قرن 18 میلادی میشه سال 1700 که. موج اول فمینیسم از سال 1848 اغاز شد آقا یا خانم فضول محله
صبا چکامهی گرامی؛ ان قلتی که وارد کردی کاملا درسته و من اشتباه کردم. ممنون از حسن توجه شما🙏
جنبشهای فمن از قرن ۱۸ میلادی با نظرات افرادی همچون مری کرافت عملآ پا به عرصهی اجتماع گذاشت
این کتاب ایدئولوژی فمینیسم ( برابری خواهی ، عدالت اجتماعی و سعادت فردی ) را به یک نبرد جنسیتی تقلیل داده و از این منظر، اندیشهی والای آزادی خواهی زنان را تبدیل کرده به یک نظریهی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جنسیت زده که بدنبال ساختن "کیش پرستش شخصیت" از زنان است.
مشخصه پس کتابو نخوندی لاقل برو سخن نویسنده رو در بخش پایانی جلد دوم مطالعه کن بعد بیا شکمی نظر بده
کاربر سایت آقا یا خانم "یکی": من معمولأ به اکانتهای جعلی جواب نمیدم چون معتقدم حتماً اونقدر شهامت نداشتن یا شاید حتی مغرض بودن که مجبور شدن پُشت یه هویت دروغین خودشونو مخفی کنن؛ ولی با این حال اینبار جوابتو استثنائاً میدم چون بجای استدلال، در پاسخِ ادعایِ من، حملهی شخصی کردی. ایرادات زیادی چه از نظر استدلالی و چه حتی روش شناختی، بر کتاب سیمون دوبووار وارده که بخشی از آن را کاربری بنام فضول محله گفت. بطور کلی دو ایراد اساسی بر روش استدلال و رویکرد دوبووار وارده: اول اینکه ایشان مفهوم برابری را با منزلت اجتماعی و سعادت فردی اشتباه گرفته است لذا تفاوتهای ناشی از جنسیت را که بر شیوهی کارکردن، کیفیتِ کار و حتی فکرکردنِ دوجنس تاثیرگذار است نادیده میگیرد. و زمانی هم که دربارهی تفاوتهای فیزیولوژی صحبت میکند عمدتاً از این تفاوتها برای نشان دادن حقانیت ادعاهای خود مبنی بر تحقیر و استثمار هدفمند زنان توسط مردان در جهت سرکوب و کنترل آنان، استفاده میکند یعنی نوعی استفادهی گزینشی از مفاهیمی کلی برای رسیدن به نتیجه گیری ای جزئی و گمراه کننده. دوم: از آنجایی که رویکرد دوبووار در این کتاب پرداختن به آن جنبهها و جلوهها از فمینیسم است که بیشتر کارکردی سیاسی و اجتماعی همسو با ایدئولوژی چپِ رادیکال_ که اون روزها در بین روشنفکرهای فرانسوی مد بود_ دارد، لذا تعمداً جنبههای مهمی از شخصیت و هویت زنان_منجمله مادرانگی زنان_ را که در الگوی ذهنیش جایی ندارد، حذف کرده و نه تنها حذف میکند بلکه حتی در مقام نفی آن بر میآید و مدعی میشود که این ویژگی کاهندهی خلاقیت زنان در عرصهی اجتماع است و در نتیجه باعث از دست رفتن فرصتها در تلاش برای برابری خواهی، میشود. این ایده از اساس اشتباه است بطوری که جریانهای جدّی و فکریِ بعدیِ فمینیسم، همان زمان و تا امروز نقدهای جدّی ای بر این کتاب نوشته اند
شاید الان فمینیسم رادیکال باعث ایجاد مناقشه زیاد بین فمینیستها و دیگر افراد شده اما نباید فراموش کرد که همین جنبش «فمینیسم» باعث آزادی زنان امروز و باز کردن دیدگاهاشون شده وگرنه زنان امروز باید مثل نسلهای پیشین مورد ظلم و ستم مردان و هم نوعهای خودشون با عقاید پوسیده قرار میگرفتن و چرا حقیقتا مردان باید ناراحت باشن از جنس دوم بودن زن؟
اتفاقا این کتاب امروز در خود غرب هم بیشتر به کار همین فمینیسمهای افراطی میاد . همون هایی که پیمانکاران جنبشهای اعتراضی فمینیستی هستند و از این طریق پول در میارن
چون "تصور جنس دوم بودن" ناشی از یک نگرش "سیاست زده" و "چپگرای" جریانی موسوم به "فمینیسم چپ رادیکال" به سردمداری همین سرکارخانم سیمون دوبووار بوده و اساسا توهمی بیش نیست.
به جرات میتوان گفت که 90% موافقان و مخالفان این کتاب، اصلا خود کتاب را نخوانده اند
این نوع کتابها به یک منظور جهت دار شدند، که زن و مرد در مقابل یکدیگر قرار گیرند، نه در کنار هم.. (نگاهی به دیدگاههای کاربران قبلی و حتی بعدی این دیدگاه بیندازید) #مرد_و_زن_مکمل_یکدیگرند
این نوع کتابها به یک منظور جهت دار شدند، که زن و مرد در مقابل یکدیگر قرار گیرند، نه در کنار هم.. (نگاهی به نظرات کاربران قبلی و حتی بعدی این نظر بیندازید) #مرد_و_زن_مکمل_یکدیگرند
ولی برا یه سریا زن_و_زن و برای یه سریهای دیگه _مرد_و_مرد مکمل همدیگه اند🙂
این کتاب دوجلدیه یا همین یه جلده؟
دو جلده
ترجمه اش جالب نیست نمیشه روان خوندش باید برای فهم هر جمله چند بار خوندش وبعضی از جملات اصلا مفهوم نیستن برام
ترجمه کتاب خیلی خوبه اما بخاطر سانسور متاسفانه کمی نا مفهومه خیلی از جاها
چرا یکدفعه ای اینقدر گرون شد. قشنگ صد تومن رفت بالا درحالیکه قیمتهای دیگه کتابام که تو لیست خرید بود اصلا تغییری نکردن
چقدر گرون ؟ میری رو هر کتابی از ۱۵۰ ، ۲۰۰ هزار کمتر نیست ! یعنی بخرم یکی دوتا نیست و رحمی در قیمتها نیست .👻⛔️
خبرمون میخوایم سرانه مطالعه رو هم ببریم بالا😂 چرا یاری نمیکنن
کتاب مقدس فمینیستها ... حالا جرات داری نقدی بنویس 😅
نقد داری با استدلال بنویس. توقع نداشته باش دست و هورا راه بندازیم برای یکی که قصدش دشمنی با فمینیسم هست و فقط میخواد هر چیز مرتبطی رو بکوبه. این کتاب یک کتاب فمینیستی نیست. یک کتاب انقلابی در حوزه جامعه شناسی و مردم شناسی هست که استناد دست خیلی افرادی هست که شاید حتی فمینیست هم نباشن . من خودمم به عنوان یک فمینیست کتب فمینیستی زیادی هست که به بخش هاییشون بخوام نقدی داشته باشم اما جنس دوم نوشته یکی از فیلسوفان برجسته تاریخ هست. حساب شدهتر از اونه که بخواد سوژه گیرهای الکی و من درآوری بشه.
بنظرم شاید طرفداران فِمینیسم بخصوص آن بخش افراطی و تبلیغاتی فمینیسم باید تعریف مشهور بِل هوکس رااساس کار خود قرار دهند.بدین معنا،مردان و زنانی که به صورت سیاسی یا اجتماعی در مسائل فمینیستی مشارکت دارند باید از برچسب فمینیست بپرهیزند. باید’من فمینیست هستم‘ را با ’من از فمینیسم طرفداری میکنم‘جایگزین کنند تا بر اصول ایدئولوژیک و عملیِ باورهایشان تأکید کنند. بل هوکس میگوید دستور کار فمینیسم ساده است: خواهان این است که زنان مجبور نباشند بین عدالت در زندگی اجتماعی و سعادت در زندگی خصوصی یکی را انتخا
لطفا کتاب رو موجود کنید و به تعداد بیشتری. موجود اما بعد چند روز باز تموم شده
لطفا کتاب رو موجود کنید