«کوندرا» تضاد میان «سبکی» و «سنگینی» را «اسرارآمیز» و «مبهم» می نامد و به این نکته اشاره می کند که جدا کردنِ این دو مفهومِ بهظاهر متضاد، در واقع امکانپذیر نیست.
مضامین گستردهای در این دوران، مورد توجه فیلسوفان یونانی قرار گرفت: ماهیت واقعیت، فضیلت های اخلاقی، یافتن معنا و ارزش در زندگی، و تمایز میان ظاهر و حقیقت.
«تجربهگرایان» اعتقاد دارند که حواس ما، تنها منبع و سرچشمهی قابل اتکا برای کسب دانش است.
«نیچه» در سراسر مسیر حرفهای خود، به کاوش در مفهوم «اراده به قدرت» پرداخت و در مقاطع مختلف، آن را به عنوان اصل یا قاعدهای روانشناختی، زیستشناختی و متافیزیکی دستهبندی کرد.
«دکارت» به هیچ وجه نخستین فیلسوفی نبود که استدلال می کرد انسان ها از بدن و ذهن شکل گرفتهاند، اما تصویرِ او از این «دوگانگی» را می توان تأثیرگذارترین نمونه در طول چند قرن گذشته در نظر گرفت.